در خانواده تعامل مهم است (ارتباط) در خانواده هرکاری که می کنیم تبعاتی برای دیگران دارد. رفتار ما بر دیگری اثر می گذارد. زمانی که از احساس صحبت می کنیم دو نکته زیر را باید مدنظر داشته باشیم
- احساسی که حاصل تعامل است مدنظر ماست و نه هر احساسی.
- وقتی در تعامل قرار می گیریم گرایش ما به این است که حس خود را به دیگری نسبت دهیم (تقصیر تو بود) چون اگر بخواهیم آن را به خود نسبت دهیم، دچار عذاب وجدان (کاذب) می شویم.
باید بدانیم که بیان احساس قواعدی دارد
- ما باید پیام مان را از سمت و زبان خود صادر کنیم نه طرف مقابل ، بگویم « من ....» پیام من باشد.
- باید خواسته مان معلوم باشد (بگویم که من چی می خواهم )
- من الان ناراحتم که ...... (حس ها گفته شود) و خیلی دلم میخواست که ........
شاخص بیان احساس درست: بیان احساس باید فکر طرف مقابل را تحریک کند نه دفاع
توجه داشته باشید که غالباً
- افرادی که در خانواده هستند اصلاً احساس خود را نمی شناسند.
- کسانی که مشکل پیدا می کنند نمی دانند با حس خود ارتباط برقرار کنند .
- افراد در ابراز احساسات خود مشکل دارند.
- افراد با کارکرد هیجانات آشنا نیستند.
هیحانات از اصلی ترین کارکردهای افراد هستند که در ابتدا به عنوان یک ابزار معنادهی و تشحیص استفاده می شوند. حدود ۳-۴ سالگی بچه ها هیجان خوب و بد را تشخیص می دهند و مدیریت هیجانات یکی از معضلات ما می شود.
در خانواده با ما با این مورد مواجه هستیم که فرد احساسش را نمی گوید یا تحریف شده احساس خود را بیان می کند.
اکنون بهتر است به این نکته اشاره کنیم که کارکرد احساسات چیست؟
احساسات به افراد می گوید که چه نیاز خواسته ای دارند؟
غم : ( چیزی از دست دادند و در صورت فقدان)
احساس گناه: (از ارزشی پا فراتر گذاشته اند.)
عصبانیت : (یعنی حقی ازفرد ضایع شده است.)
اضطراب:( تهدید مبهم.)
ترس: (وقتی یک عامل بیرونی مشخص فرد را تهدید کند.)
هیجانات سرنخ اند یعنی زبان دل هستند. آیا می توانم تشخیص دهم که آنها چه می گویند؟
احساسات یا هیجانها کارکردشان این است که بیانگر یک نیاز هستند.
از طرف دیگر این هیجانات هدایتگر هستند. ما را به سمت عمل هدایت می کنند.
آیا این هدایت ارادی است؟ خیر، مشکل اینجاست که اگه اختیار را دست هیجانات بدهیم ما را بی اختیار و وسواس گونه به سمت یکسری اعمال می برند. این کارکرد گاهی با خواسته ها و اهداف ما ناسازگار هستند.