یک حقیقت ناراحتکننده وجود دارد و آن این است که خیلی از ازدواجهایی که شاهد آن هستیم از اساس اشتباه هستند و نباید از اول شکل میگرفتند. اما به دلیل عدم جدی گرفتن آموزشهای پیش از ازدواج، تعداد اینگونه ازدواجها بسیار زیاد هستند. نیازمند این هستیم که هر چه میتوانیم با فرهنگسازی و یا حتی اجباری کردن آموزشهای پیش از ازدواج، بتوانیم از آمار چنین انتخابهای غلطی که سرنوشت افراد بسیاری را تحت تأثیر قرار میدهد بکاهیم.
در ادامه برخی از مهمترین و شایعترین موارد ازدواجهای غلط را مرور میکنیم.
پول، ظاهر یا موقعیت اجتماعی
گاهی یک امتیاز در یک فرد چشم انسان را پر میکند و یادمان میرود که اساساً برای زندگی مشترک با این فرد مناسب هستیم یا خیر؟ در این مواقع در روزهای اول بیشتر به این فکر میکنیم که اگر همه بگویند همسر من فردی است که چنین امتیازاتی دارد، آبرو و عزتنفس بالایی در چشم همه پیدا میکنم. اما بعد از گذشت چند سال زندگی با چنین فردی، حالا صفات و خصوصیات مهمی که برای زندگی مشترک لازم است، خود را نمایان میکند و در صورتی که تناسبهای لازم برای یک زندگی وجود نداشته باشد، آن زندگی با مشکل روبهرو خواهد شد.
خیلی مهم است که توجه کنیم موقعیت اجتماعی یک فرد یا پول و چیزهایی از این قبیل یک مسئله است، تناسب یک فرد با ما برای اتفاقی همچون یک عمر زندگی زیر یک سقف، مسئله دیگر است. نباید این دو را با هم اشتباه گرفت و با ازدواج اشتباه، خود را سالیان دراز گرفتار نمود.
علاقه بدون تناسب
نگرش رایجی که در میان اکثر انسانها وجود دارد این است که اصلیترین ملاک برای انتخاب همسر باید علاقه باشد. در صورتی که علاقه یک موضوع فرعی است و درست است که اهمیت دارد اما اصلیترین ملاک انتخاب همسر نباید باشد. اصلیترین ملاک در انتخاب همسر تناسب است. این تناسب بیش از همه در افکار و عقاید، در فرهنگ، گروه شخصیتی و در موضوعاتی از این قبیل اهمیت دارد. گاهی دو نفر به دلایل مختلف، عواطف و علاقهای میان نشان شکل میگیرد و تصور میکنند که برای زندگی مشترک با هم مناسب هستند. در صورتی که تناسبهای مختلف را بررسی ننمودهاند و حتی آن علاقه و عواطف، منجر به غفلت و عدم توجه به موضوعات حیاتی میشود. همواره باید عاقلانه ازدواج کرد تا بتوان عاشقانه زندگی کرد.
جدی نگرفتن تحقیقات
در برخی ازدواجها مرحله تحقیقات یا اساساً انجام نمیگیرد و یا بسیار سرسری گرفته میشود. گاهی دو نفر چنان میان همدیگر علاقه و وابستگی احساس میکنند که این علاقه، چشم و گوش آنان را میبندد و با خود میگویند که دیگر نیازی به تحقیق نیست و ما انتخابمان را کردهایم. حتی گاهی بعضی از ترس اینکه با حقایقی مواجه شوند که طرف مقابل را از چشمشان بیندازد، تحقیقات را انجام نمیدهند یا آن را جدی نمیگیرند. حال آنکه اگر ما تا قبل از انجام عقد دائم متوجه شویم که طرف مقابلمان مناسب زندگی با ما نیست، درست است که تلخی و ناراحتی به همراه دارد اما خیلی بهتر از آن است که در مراحل بعدی این مسئله را متوجه و مجبور به جدایی شویم.
آدم خوبی هست
خیلی از اوقات خوبیهای یک فرد برای ما جذاب است که به ازدواج با آن فرد تمایل پیدا میکنیم. این مسئله اگرچه اهمیت دارد و این خوبیها در زندگی فواید بسیاری خواهد داشت، اما اگر تناسبهای لازم در نظر گرفته نشده باشد و با یک فرد خوب اما نامتناسب با خود ازدواج کرده باشیم، آن زندگی به مشکل بر خواهد خورد. دو انسان خوب لزوماً همسر مناسبی برای همدیگر نخواهند بود. چراکه باید حتماً تناسبهای اساسی بررسی شود.
در خیلی از مواقع دیده شده که دو انسان خوب و بسیار بااخلاق با یکدیگر زندگی مشترکی را تشکیل دادهاند اما به دلیل نبود تناسبهای فکری، فرهنگی، گروه شخصیتی و ... به قدری به اختلاف و تنش برخورد کردهاند که موجب شده از وضعیت اخلاقی قبلی خود نزول کرده و پرخاشگری، بیادبی و خصوصیاتی از این قبیل پیدا کنند.
رو کم کنی
در موارد متعددی شاهد هستیم که فردی به خاطر اینکه یکی از اطرافیانش – برای مثال برادر یا خواهر و یا دوست و فامیل و آشنا – ازدواج کرده و میخواهد از او عقب نماند، سعی میکند به سرعت اقدام به ازدواج نماید و در نتیجه با عجله و بدون دقت و بررسی کافی ممکن است فردی را برای ازدواج انتخاب نماید که مناسب با او نیست.
همچنین شاهد هستیم بعد از جدایی نیز فردی به خاطر اینکه به همسر سابق خود اثبات کند که برای او مورد ازدواج فراهم است و بدون همسر سابق خود هم میتواند زندگی خود را سروسامان دهد، دست به انتخابی عجولانه میزند که احتمال اینکه انتخابی اشتباه باشد زیاد خواهد بود. در ماهها و حتی گاهی سالهای ابتدایی بعد از جدایی، انسان وضعیت روحی مناسبی ندارد و از اینکه زندگیاش با شکست مواجه شده بسیار ناراحت است. به طور کلی گرفتن تصمیمهای مهم در شرایط غیرعادی مثل ناراحتی بیشازحد، خوشحالی بیشازحد، عصبانیت و ... اشتباه هستند.
ناچاری و نبود گزینه
برخی افراد در پیش چشم دیگران از همسر خود بسیار تعریف مینمایند و خود را فردی عاشق نشان میدهند اما در مواردی دیده شده است که در حقیقت این فرد از روی ناچاری و پیدا نکردن گزینه دیگر با همسر خود ازدواج کرده است. یعنی نه آنچنان علاقهای به همسر خود دارد و نه زندگی خوبی با او دارد و واقعیت آن است که از روی ناچاری وارد چنین مسیری شده است. این نوع ازدواجها نیز بسیار اشتباه هستند. چراکه ازدواج اتفاقی بسیار بلندمدت است و هر چه زمان میگذرد عدم تناسبها و اشتباه بودن ملاکها خود را بیشتر نشان میدهد.
عدم در نظر گرفتن مزاج یا گروه شخصیتی
سردی یا گرمی مزاج یا همان درونگرایی و برونگرایی، به ویژه درباره مردان درونگرا و سردمزاج و زنان برونگرا و گرممزاج در انتخاب همسر اهمیت دارد. بدترین نوع ازدواج وقتی است که مردی سردمزاج یا درونگرا با زنی گرممزاج یا برونگرا ازدواج کند. در این شرایط نقش زن و مرد در خانه عوض میشود و در هر موضوعی با مشکل مواجه خواهند شد.
گاهی اوقات میشنویم که وقتی در چنین ازدواجی از خانم میپرسیم که چرا با وجود این همه تفاوت شخصیتی با این مرد ازدواج کردی؟ این پاسخ را میدهد:
«از آرامشش خوشم آمد. با خودم گفتم میتونه من رو هم آروم کنه. چون من خیلی پرهیجان و ناآرام هستم.»
اما وقتی از این خانم میپرسیم که حالا به آرامش رسیدی؟ پاسخ او منفی است. چراکه اگر چنین زنی به دنبال مردی است که به او آرامش دهد، باید دقت کند که هر مردی که رفتار آرامی دارد مناسب ازدواج با او نیست. بلکه مردی آرام و در عین حال برونگرا و گرممزاج میتواند برای چنین زنی آرامشبخش باشد.
فرار از خانه
بعضی اوقات به دلیل تجربه زندگی نامناسب در دوران مجردی، میخواهیم هر طور شده از زندگی فعلیمان فرار کرده و زندگی مستقل خود را شروع کنیم و بیش از آنکه به انتخاب همسرمان دقت نماییم، فکر و ذکرمان این است که کی میشود بتوانم هر چه زودتر از این خانه فرار کنم. در نتیجه دقت در انتخاب پایین میآید و برای انتخاب همسر آینده خود عجله میکنیم.
از طرفی عواملی که موجب نارضایتی ما در زندگی مجردیمان بوده در ذهن ما پررنگتر از سایر عوامل میشود و میتواند تصمیم ما را تحت تأثیر قرار دهد. در صورتی که شاید عوامل مهم دیگری برای ازدواج حیاتی باشد و حواس ما از توجه به آنها پرت شود. مثلاً فردی به دلیل آنکه وضعیت مالی پدرش همواره خوب نبوده، در صورت مواجه شدن با اولین خواستگار پولدار، وضعیت خوب مالی خواستگارش موجب شود که این ملاک در ذهن او پررنگ شود و با خوشحالی و اعتماد کامل دست به این انتخاب بزند و احساس کند که دارد از وضعیت نامناسب فعلی خود فرار میکند و قرار است به همین آسانی به خوشبختی برسد.
نکته دیگر این است که در این مواقع، فرد به همسر آینده خود به چشم یک ناجی نگاه خواهد کرد که او را از وضعیت سیاه مطلق به وضعیت سفید مطلق خواهد برد و توقعاتش از همسر آینده خود به شکلی غیرعادی افزایش خواهد یافت. چراکه انتظار دارد او یک منجی بی عیب و ایراد باشد در حالی که همسر او یک انسان معمولی همراه با کلی اشکال و نقص است. همچنین برای نجات او وارد این زندگی نشده و او نیز نگاهی دیگر و توقع دیگری از این زندگی مشترک دارد.
تحمیل اطرافیان
در برخی موارد نیز شاهد هستیم که یک ازدواج بیش از آنکه مبتنی بر نظر خود فرد باشد، بر اساس تحمیل یا القای دیگران صورت گرفته است. در این موارد گاهی فردی با زور و اجبار نظر خود را به جوان تحمیل نموده است. گاهی نیز اینگونه است که فردی که در شرف ازدواج است چون یکی از اطرافیان خود را بسیار قبول دارد و نظرات او بر رویش خیلی تأثیرگذار است، بر طبق نظر او همسر آینده خود را انتخاب مینماید.
در چنین شرایطی وقتی بر اساس نظر دیگران ازدواج میکنیم، در آینده و در طول زندگی مشترک، نمیتوانیم به آن فرد اعتراض کنیم و تقصیر ازدواج اشتباه خود را بر گردن دیگران بیندازیم. چراکه در اغلب مواقع آن فرد اشتباه خود را نمیپذیرد و همواره از نظر خود دفاع کرده و آن را توجیه مینماید. همچنین هر کس مسئول تصمیمات و انتخابهای خود است و نمیتواند بعد از ازدواج بگوید دیگران روی من تأثیر گذاشتند. چراکه به هر حال تصمیمی است که گرفته شده و خود فرد بیش از هر کس دیگر با پیامدهای آن تصمیم سروکار خواهد داشت.