علت کاهش آمار ازدواج: اقتصادی یا فرهنگی؟
خیلی از اوقات میشنویم که علت عدم تمایل به ازدواج در نسلهای جدید و ترجیح دادن روابط خارج از ازدواج، اقتصاد عنوان میشود. اما حقیقت آن است که اقتصاد عامل دوم است و علت اول، فرهنگی است. درست است که مشکلات اقتصادی در سالهای اخیر در جامعه ما روزبهروز بیشتر شده و انگیزه و امید خیلی از جوانان به ازدواج را کاهش داده است اما با بررسی چند مثال میتوانیم متوجه شویم که علت اول کاهش ازدواج فرهنگی است و اقتصاد در درجه دوم قرار دارد.
از کجا متوجه شویم که علت اول فرهنگی و علت دوم اقتصادی است؟ از اینجا که افراد ثروتمند زیادی را میبینیم که تمایل به ازدواج ندارند و تنوعطلبی و فساد را ترجیح میدهند و از طرف دیگر در بدترین شرایط اقتصادی هم شاهد بودهایم که افراد زیادی از طبقه متوسط و فقیر جامعه ازدواج میکنند و مشکلات اقتصادی را بهانه نمیکنند. بنابراین بررسی این مثالها حقیقت مهمی را پیش روی ما قرار میدهد و موجب میشود تا از این اشتباه که عوامل اقتصادی را تا این اندازه پررنگ در نظر بگیریم نجات پیدا کنیم.
اما این علتهای فرهنگی کداماند؟ در این نوشته مهمترین آنها را مرور خواهیم کرد.
کمالگرایی و تنوعطلبی
یکی از علتهایی که انسانها را به ازدواج بیرغبت میکند و تنوعطلبی را به آرمان آنان تبدیل میکند، کمالطلبی انسان است. انسان ذاتاً به معشوقی کامل و بینقص گرایش دارد و نقص و کمبود را بر نمیتابد. بنابراین پس از تجربه هر رابطهای، به محض پی بردن به عیب و نقصهای طرف مقابل، تمایل دارد از آن رابطه خارج شده و فرد دیگری را تجربه کند.
اما این روش بسیار غلطی برای پاسخگویی به کمالطلبی و سیریناپذیری انسان است. روش صحیح آن است که انسان پس از تشکیل خانواده، هم به همسر خود برای بهتر شدن کمک نماید هم در خود این دغدغه را داشته باشد. اینگونه است که در طول یک زندگی مشترک به تدریج کامل خواهد شد و دیگر از نقصهای همسر خود دچار دلزدگی نخواهد شد.
از طرف دیگر در روزگار ما، آثار هنری بسیاری وجود دارد که همگی نگرش غلطی از مفهوم عشق را ترویج میکنند. این مسئله منجر به افزایش فروپاشی خانواده و شکلگیری روابط خارج از چارچوب ازدواج شده است. در بسیاری از آثار هنری، عشق خارج از حریم خانواده به تصویر کشیده میشود و این مسئله منجر به این اتفاق میشود که عشق - که مفهومی برای شکلگیری و استحکام خانواده است - تبدیل به عاملی برای فروپاشی خانواده شود و اینگونه، فروپاشی خانواده زیبا جلوه داده شود.
حقیقت این است که آثار هنری برای ما یک «خطای شناختی» را رقم زدهاند و آن «توهم نامحدود پنداشتن محدودها» است. نسلهای جدید تصور میکنند اگر به جای ازدواج، روابط متنوع عاشقانه را تجربه کنند میتوانند بیشتر از لذتهای دنیا بهره ببرند. این همان خطای شناختی است چراکه برخی مفاهیم در این دنیا محدود هستند و نمیتوان از آنها به شکل نامحدود استفاده نمود.
برای هر انسان، یک همسر وجود دارد و تعداد انسانها محدود است. اینگونه نیست که بتوان به طور نامحدود روابط عاشقانه متنوعی را تجربه کرد. بلکه کسانی که این سبک زندگی را انتخاب میکنند، به محض شروع یک رابطه محتاج تلاش برای جلوگیری از بروز خیانت هستند و این مسئله گاهی تمام وقت و انرژی افراد را میگیرد و در نهایت نیز نتیجهای ندارد و شکست عشقی و خیانت و ... اتفاق میافتد. بنابراین آثار هنری روابط خارج از ازدواج و متنوع را برای ما زیبا جلوه میدهند در صورتی که واقعیت این روابط پر از تلخی و آشفتگی است.
زیبا جلوه دادن زشتیها
اغلب انسانها علاقهمند به تشکیل خانواده هستند و تمایل دارند به تشکیل یک زندگی همراه با همسر و فرزندان خود برسند. اما گاهی توانایی این کار را ندارند و در نتیجه سبک زندگی جایگزین را جستجو میکنند. این عدم توانایی گاهی اقتصادی است و گاهی نیز وقتی از افراد سؤال میکنیم اینگونه پاسخ میدهند که نمیتوانیم به کسی برای یک عمر زندگی اعتماد کنیم بنابراین امیدی به ازدواج نداریم.
عدم توانایی در ازدواج و تشکیل خانواده، موجب زیبا کردن مسیر غلط برای خود میشود. یعنی افراد وقتی از زیباییها و لذتهای داشتن یک خانواده محروم میشوند و سبک زندگی جایگزین را برای خود انتخاب میکنند، سعی دارند سبک زندگی غلط را با هر ابزاری که میتوانند برای خود تزئین کنند تا احساس داشتن یک زندگی زیبا را به خود تلقین کنند. در حقیقت به جای رسیدن به یک زندگی زیبا، احساس داشتن آن را در خود به وجود میآورند در حالی که در واقعیت از آن بیبهره هستند. این مسئله با گسترش امکانات هنری و تکنولوژی تا حدی تشدید شده که افراد به طور مداوم با این ابزارها زندگی خود را برای دیگران زیبا جلوه میدهند اما فراموش میکنند که حقیقت زندگی آنها از درون زیبا نیست و به نوعی هم خود و هم دیگران را فریب میدهند.
فردگرایی
فردگرایی و عدم تمایل به تشکیل خانواده دو مفهومی هستند که بر روی یکدیگر تأثیر متقابل دارند. یعنی عدم تشکیل خانواده منجر به تقویت روحیه فردگرایی در انسانها خواهد شد و از طرف دیگر کسانی که دچار فردگرایی میشوند تمایل به ازدواج در آنها کاهش مییابد. در جامعهای که زن و مرد به جای مکمل همدیگر، دشمن و رقیب هم هستند، فردگرایی در افراد آن جامعه بسیار گسترده خواهد شد. فردگرایی مساوی با خودخواهی است در نتیجه وقتی این روحیه در انسانها شکل میگیرد، چنین افرادی نمیتوانند طولانیمدت زیر یک سقف هم را تحمل کنند.
خیلی از هنرمندان دچار مشکل فردگراییاند و زندگیشان مملو از این مشکل است. افراد مشهور حتی ممکن است دچار اختلال نارسیسیم یا همان خودشیفتگی هم بشوند که در این صورت مشکل حادتر هم خواهد شد. اما مشکل اینجاست که به دلیل جذابیتهای ظاهری که این افراد از زندگی خود به نمایش میگذارند، خیلی از مردم و به ویژه نسلهای جدید تحت تأثیر سبک زندگیشان قرار میگیرند و در عمل آشفتگیهای بسیاری وارد زندگیشان میشود. چراکه نمیدانند و دقت نمیکنند که حقیقت پشت این جذابیتهای ظاهری چیست. تقلید از چهرههای مشهور هنری، یکی از دلایل فروپاشی خانواده در دوران کنونی است.
عدم همراهی خانواده
عدم همفکری و هماهنگی پدر و مادر با جوان در سن ازدواج، یکی دیگر از مسائلی است که موجب دلسردی و ناامیدی برای ازدواج است. گاهی اوقات دختر و پسری که قصد ازدواج با یکدیگر را دارند حاضر هستند با شرایط یکدیگر کنار بیایند و توقعات زیادی از همدیگر ندارند، اما والدین یک طرف و یا هر دو طرف شرایط و خواستههایی دارند که برآورده کردن آنها از عهده جوانشان خارج است.
در چنین شرایطی همواره آن جوان با والدین خود اختلاف و جدال دارد و این مسئله ممکن است هیچگاه حل نشود و به اتفاقنظر نرسند. حتی گاهی آن فرد میخواهد از مشاور خانواده و روانشناس برای متقاعد کردن خانواده خود کمک بگیرد اما والدین او معتقدند که هیچ مشاوری را قبول ندارند و حرف خود را درست میدانند. پیامد به نتیجه نرسیدن و حل نشدن اختلافات این است که جوان امید و انگیزه خود را برای ازدواج از دست میدهد.
عُرفهای غلط
چند سالیست که در فرهنگ ما تشریفات ازدواج از خود آن مهمتر شده است. به قدری سنتها و رسمهای مختلف و پرخرج در نظر برخی خانوادهها اهمیت پیدا کرده است که مسائل اصلی مربوط به ازدواج فراموش شده و به حاشیه رفته است. مقابله با عرفهای غلط برای برخی از افراد بسیار سخت و یا حتی غیرممکن است بنابراین برخی به همین دلیل به ازدواج بیرغبت میشوند.
در ابتدای این نوشته اشاره شد که مشکلات اقتصادی دلیل اصلی کاهش آمار ازدواج در جامعه ما نیست و در جایگاه علت دوم است. اما جایگاه دوم هم جایگاه بااهمیتی است و نقش آن پررنگ است. وقتی دقت میکنیم میبینیم رسوم غلط و چشم و هم چشمیهایی که برای تشریفات ازدواج در سالهای اخیر باب شدهاند هزینههای سرسامآوری بر روی دست خانوادهها و جوانان گذاشته است. تشریفات و رسومی که نبود آنها نه تنها لطمهای وارد نخواهد کرد بلکه نبودنشان باعث آسان شدن ازدواج و تمرکز بر روی مسائل اساسی خواهد شد. در صورتی که عرفهای غلط را کنار بگذاریم دیگر جوان ما به خاطر مشکلات اقتصادی از ازدواج نخواهد ترسید و امیدوارتر خواهد شد.
کمبود مراکز همسانگزینی
شاید بتوان یکی از مهمترین عوامل عدم توانایی افراد برای ازدواج را این مسئله دانست که مراکز همسانگزینی استاندارد و معتبر در کشور ما بسیار کم است. بنابراین انسانها منتظر میمانند تا در طول زندگی از بین افرادی که بر سر راهشان قرار میگیرند یک نفر را برای ازدواج انتخاب کنند. در صورتی که فردی که مناسب زندگی مشترک با ماست شاید هیچگاه در روابط اجتماعی بر سر راه ما قرار نگیرد. اگر مراکز همسانگزینی بیشازپیش در کشور افزایش پیدا کنند و حتی در محیطهایی مانند دانشگاهها چنین سازوکاری ایجاد شود، هم شاهد کاهش آمار طلاق و کاهش ازدواجهای غلط خواهیم بود و هم کسانی که برای پیدا کردن شریک زندگی خود با مشکل و محدودیت مواجه هستند میتوانند بر این مشکل غلبه کنند.
افزایش چنین مراکزی در فرهنگسازی اصول صحیح ازدواج (از آشنایی تا مهارتهای پس از ازدواج) و کنار زدن فرهنگها و عرفهای نادرست نیز میتواند تا حد قابلتوجهی مؤثر باشد. چراکه جوانان و خانوادهها به صورت عینی و عملی، روش صحیح مراحل مختلف تشکیل زندگی مشترک را مشاهده خواهند کرد و بار خیلی از مسئولیتها و اقدامات نیز از روی دوش خانوادهها برداشته میشود.