زرنگیای که پیامدهای تلخ بلندمدت به همراه دارد
زرنگی برخی افراد این است که میگویند لذت جنسی فقط مخصوص همسر است و نباید حریم خانواده شکسته شود و خیانت رقم بخورد، اما در روابط با سایر نزدیکان و اقوام، ایرادی ندارد که از لذت بصری و کلامی و تا حدودی شهوانی بهره برد.
در واقع این افراد میخواهند هم از لذتها و فوایدی که داشتن یک خانواده برای انسان دارد بهرهمند باشند، هم تا حدی لذتهای سبک زندگی افرادی که ازدواج نمیکنند را نیز بچشند. البته نباید لزوماً به کسانی که چنین تفکری دارند با دید بدبینی نگاه کرد و آنها را فردی هوس ران نامید چراکه خیلی از آنان تفکرشان این است که این روش برای وفادار ماندن به همسر و جلوگیری از وقوع خیانت مفید است! یعنی تصور میکنند با این روش دیگر انسان برای تجربه ارتباط با دیگران کنجکاو نمیشود و به اندازه کافی سیر میشود، پس به همسر خود خیانت نمیکند!
اما حقیقت کامل برعکس این طرز فکر است. همین سبک زندگی است که زمینه خیانت را آسانتر میکند. چراکه بهتدریج جذابیتهای حسی و غریزی در انسان فعال میشود و روابط نزدیک و صمیمی، زمینه بروز علاقه و در ادامه خیانت را رقم میزند و در شرایطی که عواطف و غرایز انسان بیشازحد فعال شدند فکر و اندیشیدن به عاقبت کار تعطیل میشود.
روابط مثلثی، بدتر از مزاحمتهای خیابانی
یکی از تصورات غلط رایج در جامعه ما این است که کارکرد حجاب تنها برای جلوگیری از مزاحمتهای خیابانی است. در جمع اقوام و نزدیکان با توجه به اینکه همدیگر را میشناسیم و به هم اعتماد داریم و رودربایستیهای فامیلی و حرمتهای قوموخویشی وجود دارد، پس دیگر نگرانی از بابت ایجاد مزاحمت وجود ندارد و نیازی به رعایت حجاب و نامحرم تلقی کردن اقوام نیست.
اما شکلگیری مثلثهای عشقی و درگیریهای عاطفی به مراتب از مزاحمت خیابانی مخربتر است و مشکلات بسیار بیشتری را به بار میآورد. در برخی موارد انسانها را تا مرز فروپاشی روانی به پیش میبرد. مارتین سلیگمن در کتاب «آسیبشناسی روانی» تحقیقی را مورد اشاره قرار میدهد که بر اساس آن مشخص شده که دو سوم تجاوزها مربوط به اقوام و آشنایان است و یک سوم آنها توسط افراد غریبه صورت میگیرد. علت هم روشن است. چراکه فردی که میداند شما در چه زمانی کجا هستید، همچنین به دلیل آشنایی شما به آن فرد اعتماد دارید و همچنین امکان دارد که با شما در جایی تنها شود، بیشتر زمینه این عمل را دارد تا افراد غریبه.
اما صرفاً رخ دادن تجاوز را نباید انتظار داشت و شکلگیری درگیریهای عاطفی و روابط مثلثی بسیار مخربتر و آسیبزنندهتر است. وقتی روابط مثلثی شکل میگیرد آرامش از یک یا چند خانواده گرفته میشود و افراد به خاطر وسوسه چند لذت زودگذر و بیارزش، آشفتگیهای دائمی را تحمل خواهند کرد که تا پایان عمر آثار آن باقیست.
جالب اینجاست که وقتی نمونههای واقعی خیانت و روابط مثلثی را بررسی میکنیم متوجه میشویم که این روابط تقریباً همیشه دقیقاً میان همان اقوامی رخ میدهد که در قرآن نامحرم نامیده شدهاند. یعنی ما با تصور نسبت فامیلی و وجود اعتماد و رودربایستی، صمیمیتمان را بیشتر میکنیم و فکر میکنیم که مشکلی پیس نخواهد آمد اما در بلندمدت خود را درگیر روابط عاطفی و وابستگی مییابیم و نمیدانیم مشکلات پیش آمده را چگونه باید حل کنیم. حقیقت آن است که این مشکلات راهحل قطعی و کارآمدی ندارد بلکه قابل پیشگیری است. یعنی پیشگیری دارد اما درمان ندارد. پس از وقوع وابستگی عاطفی و روابط مثلثی، دیگر کار خاصی برای اینکه این مشکل به طور کامل حل شود نمیتوان انجام داد.
در آیه ۲۳ سوره نساء درباره مردان گفته شده که این افراد به مردان محرم هستند و باقی اقوام نامحرم محسوب میشوند:
مادر، دختر، خواهر، عمه، خاله، دختران برادر، دختران خواهر، کسانی که به شما شیر دادهاند، خواهران رضاعی، مادرزن و زن پسر (عروس).
همچنین در آیه 31 سوره نور نیز به زنان گفته شده که فقط و فقط این افراد را محرم به حساب بیاورید:
شوهر، برادر، پدر، پدرشوهر، پسر، پسر برادر، پسر خواهر، زنهای همجنس خود، مردان عقبمانده که نیاز شهوانی ندارند و کودکان.
در واقعیت هم بارها دیدهایم که انسانها تمایل عشق و روابط جنسی با محارم خود ندارند. مثلاً کسی عاشق خاله خود یا مادرزن خود نمیشود. اما بارها دیده شده که افراد نسبت به خواهرزن خود، برادرشوهر خود، دخترعموی خود یا ... عشق و وابستگی و حتی روابط جنسی پیدا میکنند. این اتفاق خوبی نیست که در فرهنگ ایرانی، کمکم نسبت به آن دسته از اقوامی که نامحرم محسوب میشوند حریمها را کاهش دهیم و با تکرار جملات غلطی از این قبیل که «ما به چشم خواهر و بردار به هم نگاه میکنیم» و «ما به هم اعتماد داریم» یا «جنبهمان بالاست» خود و دیگران را فریب دهیم.
متأسفانه شاهد هستیم که این مسئله در خانوادههای مذهبی نیز در حال شیوع است و بهتدریج برخی حریمها با برخی از اقوام در حال کمرنگ شدن است. همین جملاتی که در بالا عنوان شد و همین توجیهات نیز به زبان آورده میشود. در صورتی که این مسیری است که در فرهنگ غرب و در بخشی از جوامع اسلامی که سبک زندگی غربی را انتخاب کردهاند پیموده شده و آثار و مشکلات آن بارها دیده شده است.
لجبازی با خالق
اگر واقعبین باشیم، به نوعی لج بازی با خالق در حال شکلگیری در ماست و کموبیش هرکدام از ما تا حدودی دچار آن هستیم. لجبازی با خالق عاقبت خوبی ندارد. خالق انسان چارچوب لازم برای کنترل نگاه در مردان و پوشش در زنان را ارائه کرده است. این مسیر است که صلاح انسان را تأمین میکند اما گاهی تمایل داریم که با لحنی مبتنی بر لج بازی مثلاً بگوییم پوشش برای زنان نیاز نیست و اگر مردان نگاه خود را کنترل کنند کافیست. کنترل نگاه در مردان نیز امری ضروری است و خالق انسان از ابتدا این را بیان کرده است و نباید تصور کنیم که کشف بزرگی انجام دادهایم. چرخ را نباید از اول اختراع کرد و تصور کرد که میتوان با آزمونوخطا روش صحیح زندگی را پیدا کرد. مگر ما چند بار فرصت زندگی کردن داریم که وقتی برای آزمونوخطا داشته باشیم؟
نکته سادهای در ذهن برخی انسانها وجود دارد مبنی بر آنکه جهان بر اساس اصل تغییر استوار است و مناسبات تمدنی همواره در حال تغییر است بنابراین رجوع به سخنان خالق در زمان حال امکانپذیر نیست. اما مسئله اینجاست یعنی خالق جهان این نکته ساده را نمیدانسته که جهان تغییر خواهد کرد؟ حقیقت آن است که برخی امورات در جهان ثابت هستند و تنها بعضی مسائل متغیراند. نوع تمایل دو جنس به یکدیگر و شکلگیری روابط عاشقانه و نیاز انسان به خانوادهای مستحکم و همسری وفادار، از جمله مسائل ثابت این جهان است. چراکه ساختار خلقت انسان تغییری نکرده که تصور کنیم در این مسائل نیز تغییر ایجاد شده باشد.
زیبایی حسی یا عقلی؟
در دوران کنونی شاهد حرکت بیشتر به سمت جنبههای شهوانی عشق و فراموش کردن جنبههای اخلاقی عشق هستیم. این اتفاق زندگیها را شعارزده و نمایشی کرده است و آرامش و خوشبختی حقیقی را کمرنگ نموده است. ریشه این مسئله به آثار هنری جدید بر میگردد که منجر شدهاند نگاه حسی به زندگی جایگزین نگاه عقلی شود. نگاه حسی به مفاهیمی همچون لذت، ارزش و ... منجر میشود که ما برای بیشتر کردن لذت در زندگی و همچنین برای داشتن احساس ارزشمند بودن، تنها به چیزهایی که با حواس 5 گانه قابل دریافت هستند متوسل شویم. دچار دید حسی به زندگی شدن، عقلانیت را در زندگی تضعیف میکند و در نتیجه نیازهای عقلی انسان کمتر پاسخ داده میشود که این مسئله موجب افزایش مشکلات روحی و روانی و کاهش آرامش در زندگی خواهد بود.
نگاه حسی موجب میشود فقط لحظه را ببینیم. مثلاً عملی را انجام میدهیم و چون همان لحظه پیامد بدی ندارد میگوییم پس عمل نادرستی نبود. در حالی که پیامد برخی کارها بلندمدت است. البته دچار دید حسی شدن به معنای از بین رفتن عقل و منطق به طور کامل نیست. بلکه در این حالت، عقلانیت در انسان به عقلانیت ابزاری تبدیل میشود. یعنی انسان عقل خود را به کار میبرد، اما صرفاً برای پیدا کردن راه رسیدن به اهداف حسی و اهداف عقلانی در زندگی کمرنگ میشوند. نام دیگر نگاه حسی، عینیتگرایی است. به این معنا که انسان عینیت گرا، تنها به اموری که عینی و قابل دیدن هستند توجه میکند و از مفاهیم انتزاعی غفلت میکند.
یک نکته مهم این است که خارج شدن از عفاف و حجاب و کمرنگ کردن حریم با نامحرم در بسیاری از انسانها با هدف بیبندوباری و تنوعطلبی نیست بلکه هدف برخی، زیباتر کردن زندگی و بیشتر از لذتهای جهان بهره بردن است. حقیقتی که باید بدانیم این است که ما باید با جاذبههای عقلی به دنبال زیباتر کردن زندگیمان باشیم نه با جاذبههای حسی. چراکه اعصاب و روان انسان امری بیارزش نیست که آن را نادیده بگیریم و تصور کنیم با جاذبههای حسی میتوانیم آن را فریب دهیم و دچار غفلت کنیم.
به عنوان مثال شاهد هستیم که در سالهای اخیر بیاعتمادیهای مداوم و چک کردنهای مکرر همسر، آرامش و لذت را از زندگیها برده است. برای جبران این مشکل نمیتوان به جاذبههای حسی متوسل شد. جاذبههای عقلی منجر به آرامش روانی در زندگی میشوند و باید سعیمان بر این باشد که این جاذبهها را در سبک زندگیمان افزایش دهیم.