در روزگار ما تشریفات ازدواج از مسائل اصلی ازدواج مهمتر شده است. وقت و هزینه و نیرویی که برای برگزاری هر چه بهتر تشریفات ازدواج اختصاص میدهیم، بسیار بیشتر از وقتی است که برای مسائل اصلی میگذاریم. برخی از ما اصلاً نمیدانیم مسائل اصلی چیست!
پدیدههای شکلی مهمترند یا پدیدههای محتوایی؟
نکته اساسی در اینجا این است که گاهی انسان مسائل شکلی را بیشتر از مسائل محتوایی زندگی جدی میگیرد. مسائل شکلی و ظاهری از آن جایی که قابل دیدن هستند و بیشتر نظر انسان را به خود جلب میکنند، در برخی مواقع انسان را دچار خطا میکنند و مسائل دیگر را از یادمان میبرند. یکی از دلایل اینکه تجملگرایی در ازدواج در برخی افراد بروز میکند، جایگزین شدن پدیدههای شکلی با پدیدههای محتوایی زندگی است. اهمیت پدیدههای شکلی در ذهن ما افزایش پیدا میکند که این دست مسائل را بیشتر جدی میگیریم، اما در واقعیت نمیتواند جایگزین مسائل اصلی شود و دیر یا زود با عواقب توجه نکردن به موضوعات اصلی مواجه خواهیم شد.
یکی از راههایی که میتواند ما را از این مشکل نجات دهد این است که از تجربه دیگران عبرت بگیریم. خوب است که تجربیات این چنین افراد را با دقت بررسی کنیم و ببینیم آیا به حال خوب رسیدهاند یا خیر؟ آیا زندگی خوبی دارند یا تنها در جلوی چشم دیگران زندگی خود را خوب جلوه میدهند؟ بررسی کنیم که سرگرم شدن به تجملات باعث در نظر نگرفتن کدام مسائل شده و چه مشکلاتی برایشان به بار آمده است؟
پر کردن خلأهای دیگر
نکته کلیدی دیگر این است که کسانی که بیش از حد به تجملات روی میآورند، همواره خلأ و کمبودی در جای دیگر احساس میکنند. یعنی یک کاستی در جای دیگری از زندگیشان وجود دارد و میخواهند آن را برطرف نمایند. به عنوان مثال ممکن است فردی اعتمادبهنفس پایینی داشته باشد. در این صورت میخواهد با متوسل شدن به چیزهای چشم پُر کن، خود را در نظر دیگران ارزشمند جلوه دهد. یا اینکه زندگی خوبی نداشته و برخی از اطرافیان او نیز این را میدانند و با این ظاهرسازیها میخواهد به آنها این را القا کند که زندگیاش زیبا و رضایتبخش است. در واقع با حسرت دادن دیگران میخواهد حال خود را خوب کند. گاهی اینگونه است که ما از یک اختلال رنج میبریم و خودمان هم خبر نداریم. مثلاً دچار افسردگی هستیم و میخواهیم حداقل برای چند روز هم که شده حال خود را خوب کنیم، بنابراین در ازدواج خود به تجملات و تشریفات بسیار زیاد متوسل میشویم. گاهی نیز اختلال شخصیت نمایشی، اختلال مانیک و یا افسردگی دوقطبی منجر به بروز چنین رفتارهایی میشوند و کسانی که به این اختلالها دچار هستند اینگونه رفتارها را بروز میدهند.
اگر واقعاً اینگونه است که تجملگرایی را به عنوان وسیلهای برای پر کردن کاستی دیگر میخواهیم، بهتر است با رجوع به مشاور این کاستیها را درمان نماییم نه اینکه با توسل به ظواهر و مسائل شکلی بخواهیم آنها را حل نماییم. چراکه با این روش حل نخواهند شد و گاهی حتی مشکلی به مشکلاتمان اضافه خواهد شد.
گاهی هم ضعف شخصیتی داریم. شخصیت ضعیف منجر میشود که به چیزهایی متوسل شویم که ارزشهای حقیقی نیستند که البته این دست چیزها توقعی که از آنها انتظار داریم را برآورده نمیکنند. به عنوان مثال پول مفهومی محدود است. همچنین مفهومی اعتباری است و ذهن ما انسانهاست که به آن اعتبار میدهد نه اینکه ارزشی ذاتی و حقیقی باشد. نمیتوان ثروتمند بودن را جزو ارزشهای حقیقی به حساب آورد. از طرفی محدود بودن پول موجب میشود که ما هر چه ثروت داشته باشیم و هر چه برای ظواهر و تجملات هزینه کنیم، باز هم احساس رضایت نخواهیم داشت و میگوییم ای کاش بیشتر داشتیم. اما ارزشهایی در این جهان وجود دارند که هم حقیقی هستند و هم نامحدود.
آموزههای دینی و همچنین تجربه به ما میگوید که ازدواجی که آسان و ساده باشد پایدار خواهد بود. همچنین پیامبر اکرم میفرمایند: اگر زنی با شوهرش ناسازگاری کند و به آنچه خداوند روزی مرد کرده قانع نباشد و به شوهر خود سخت بگیرد و آنچه را در توان او نیست بر وی تحمیل کند، خداوند از آن زن هیچ کار نیکی که نگهدار او از آتش باشد نمیپذیرد و تا زمانی که چنین است خداوند بر او خشمگین است. بنابراین توسل به مادیات و هوس داشتن یک زندگی لاکچری، نه در مراحل پیش از ازدواج و نه بعد از آن، ما را به جایی نمیرساند.
واقعیت زندگی یا تصویر بیرونی آن؟
رفتاری که در برخی افراد رواج دارد این است که ارائه تصویر مطلوب از زندگی خود در پیش چشم دیگران را، به اینکه در واقعیت زندگی خوبی داشته باشند ترجیح میدهند. یعنی تلاش میکنند دیگران تصویر خوبی از زندگیشان ببینند و فراموش میکنند که در واقعیت باید زندگی خوبی داشته باشند و نظر دیگران جای واقعیت را پر نمیکند.
این الگوی رفتاری غلط با ورود شبکههای اجتماعی بسیار بیشتر از گذشته در انسانها دیده میشود. وقتی ما بخواهیم زندگی خود را در جلوی چشم دیگران خوب جلوه دهیم، تجملات و ظواهر برایمان بسیار پررنگ و پراهمیت میشود. در صورتی که اگر به دنبال آرامش و خوشبختی واقعی بگردیم و مؤلفهها و اصول آن را پیدا کنیم، خواهیم دید که تجملات و ثروت و دارایی، هیچ اهمیت و جایگاهی برای رساندن ما به این هدف ندارد.
یکی دیگر از دلایلی که ما را به سمت تجملات میبرد محیط است. وقتی در محیطی هستیم که تمامی افراد اطرافمان اینگونه فکر میکنند و این مسئله برایشان ارزش محسوب میشود، خودبهخود فکر و رفتار ما نیز با این نگاه هماهنگ میشود و بدون آنکه متوجه باشیم ما نیز شبیه آدمهای اطرافمان میشویم. به طور کلی حرکت خلاف امواج و مخالفت با چیزی که در محیط اطرافمان رواج دارد کار سختی است و فشار زیادی را بر انسان تحمیل میکند. بنابراین خیلی از انسانها برای خلاص شدن از چنین سختی و فشاری، ترجیح میدهند که خود را با محیط هماهنگ کنند. این روزها در خیلی از خانوادهها ظواهر و تشریفات ازدواج اهمیت پیدا کرده است و حتی گاهی به عنوان شرط و شروطهای ازدواج مطرح میکنند. بنابراین وقتی فردی، مورد ازدواج مدنظر خود را انتخاب کرده و به او علاقه پیدا کرده است، برای رسیدن به فرد مورد علاقهاش این چنین شرطهایی را میپذیرد و سعی میکند هر طور شده این خواستهها را فراهم نماید.
رسم زشت دیدن جهیزیه
رسم زشت و نادرست دیدن جهیزیه یکی دیگر از عواملی است که مسابقه تجملگرایی را در انسانها بیشتر و بیشتر میکند. وقتی برای دیدن جهیزیه میرویم و متوجه میشویم که دوست یا فامیل ما چه وسایلی را برای زندگی خود فراهم کرده، ناخودآگاه احساس میکنیم که ما هم حتماً باید همین سطح از زندگی را داشته باشیم. اگر نتوانیم به این سطح برسیم آبرویمان میرود و در چشم همه کوچک میشویم.
اما چرا این رسم غلط است و باید از آن پرهیز کنیم؟ چون ۲ حالت بیشتر وجود ندارد. یا وضع مالی اقوام پایینتر از ماست، که در این صورت حسرت جهیزیه ما را خواهند خورد، یا وضع مالیشان بالاتر است و در این صورت خودمان خجالتزده میشویم و زندگی را با احساس کمبود و جا ماندن از دیگران شروع خواهیم کرد. بنابراین در هر دو حالت پیامدهایی به همراه دارد و بهتر است از چنین رسمی پرهیز کنیم.
رسم دیدن جهیزیه از طرفی موجب میشود که افراد تصور کنند برای رفتن زیر یک سقف حتماً باید تا زمانی که توانستند همه وسایل زندگی را فراهم کنند صبر کنند. در این صورت ازدواج به تأخیر میافتد و تأخیر در ازدواج اتفاق خوبی نیست. ازدواج به موقع مهمتر از ازدواج با وسایل کامل خانه است. میتوان زندگی را شروع کرد و به تدریج لوازم خانه را تهیه کرد. به خصوص که برخی لوازم، اصلاً حیاتی و ضروری نیستند. خیلیها این تجربه را دارند و زندگی خود را بدون لوازم کامل شروع کردهاند و صمیمیت، فداکاری و حال خوبی را در ابتدای زندگی خود تجربه کردهاند. اما وقتی این مسئله برایمان مهم میشود که حتماً از همان روز اول زندگی تمامی اقوام وسایل کاملی از ما ببینند، زندگی خود را با اضطراب و شرمندگی و احساساتی از این قبیل آغاز خواهیم کرد.
مشکل دیگر آن است که اصرار بر داشتن لوازم لوکس و آخرین مدل، منجر میشود که از هزینههای ضروری زندگی بمانیم. به خصوص که در دوران خوبی از لحاظ اقتصادی به سر نمیبریم و نیاز به صرفهجویی داریم. البته در دل وضعیت بد اقتصادی، یک فرصت هم وجود دارد و آن اینکه این وضعیت ما را به تفکر وادار میکند تا ببینیم چقدر از مخارجی که در عرف و رسومات خود در نظر میگیریم، معقول و ضروری است و به اصلاح الگوی مصرف خود بپردازیم.
حتی میتوان با وسایل دست دوم زندگی را شروع کرد. مگر آسمان به زمین میآید؟ شروع زندگی مهمتر از وسایل زندگی است. اما چه چیزی نمیگذارد که ما بتوانیم اینگونه فکر کنیم؟ همین رسمهای غلط مانند رسم دیدن جهیزیه و اظهارنظرهای اطرافیان و گوشه و کنایههای آنان است که بر روی طرز فکر و رفتار ما تأثیر میگذارد. بنابراین اگر این رسم را کنار بگذاریم، دیگر خیلی از افراد از وسایل زندگی ما اصلاً باخبر نمیشوند که بخواهند نظر خود را بیان کنند. پس راحتتر میتوانیم رفتار معقول را انتخاب نماییم و به مسائل اصلی زندگی توجه کنیم.