شناخت و ابراز صحیح احساسات یکی از مولفه های پیش بینی کننده سلامت روان است که در حوزه های بین فردی ،ارتباط موثر با خانواده هسته ای،تعارض زوجین ،فرزندپروری و موقعیت های شغلی تاثیر بسزایی دارد.از این رو شناخت احساسات و هیجان های پایه و نحوه کارکردشان ضرورت می یابد.هرفردی با ۸ ظرفیت هیجانی بدنیا میآید که کارکرد تکاملی مثبت دارند تازمانی که متناسب و به اندازه باشند در غیر اینصورت اگر از تعادل خارج شوند باید مدیریت شوند.احساس( ترس ،خشم،محبت،نفرت،گناه،شرم،شادی،غم ) .بنابراین اگر احساسات پایه و نحوه ابراز صحیح آنها را نشناسیم شناخت منفی به آنها داشته باشیم در هنگام مواجه با آنها از سبک های مقابله اجتناب و حمله و تسلیم استفاده کرده و به نوعی آنها را سرکوب میکنیم تا از اضطراب خود بکاهیم ،با این عملکرد به سلامت فردی و بین فردی و ارتباط موثر با دیگران آسیب بیشتری میزنیم .
انسان موجودی اجتماعی است و در بستر روابط و فرایند اجتماعی شدن منابع درون روان را که شامل عزت نفس ،تاب اوری،کنترل هیجان،استقامت ذهنی،کیفیت روابط بین فردی ،مثبت اندیشی،مدیریت استرس،خود پنداره مثبت،عزت نفس هست را رشد و ارتقا میدهد.اگر قرار باشد محیط اجتماعی و تعاملاتش بواسطه ابراز نکردن احساسات محدود شود دچار تعارضات بین فردی ،زناشویی و فرزند پروری شده و سلامت روانش تهدید و عزت نفسش متزلزل میشودو مشکلات روانشناختی وسیع تری از جمله نشخوار فکری،افسردگی،پوچی،تنهایی،خشم و شرم حل نشده،مشکلات سایکوسوماتیک(روان تنی)،و مشکلات جنسی میشود و هرچه در این چرخه معیوب افکار و احساسات خود گرفتار شود بیشتر آسیب میبیند.لازم است بدانیم فرد به دلایلی از ابراز احساساتش دوری میکند که ریشه در باور های بنیادین،قواعد،افکار نامعقول و طرحواره های (سازه های روان) و سبک های مقابله ای و کلیشه های فرهنگی وی دارد .
فردی با افکاری چون : اگر نزدیک شوم و احساساتم را ابراز کنم از دستش میدهم. /مدیرم از دستم عصبانی میشود/ بیان احساس کار اشتباهی است و برایم دردسر میشود/ابراز احساس نشانه ضعف من است .
والدین ناآگاه آهنگ رشد کودک را نادیده گرفته و شایستگی وی را به رسمیت نمیشناسند و عامل خودابراز گری سالم را در اثر عزت نفس شکننده از کودک میگیرند ،چنین فردی در بزرگسالی قادر به بیان احساس و ابراز وجود خود نیست .
افراد بدلیل ترس از ابراز وجود ،عزت نفس متزلزل، خصومت و خشم حل نشده،شرم نادیده و طرد شدن،انتقاد پذیری،کمال گرایی افراطی و یا ویژگی های شخصیتی متفاوت به دلیل داشتن شخصیت های اجتنابی ،وابسته،اسکیزویید (برای حفظ روابط) از احساسات خود اجتناب میکنند .
نحوه ابراز احساسات: ۱-نامه نوشتن۲-نوشتن تجربیات و احساسات روزانه۳-اموزش جراتمندی۴-کاهش اضطراب از طریق تنفس دیافراگمی۵-کشف طرح واره های ناسازگار۶-ابراز وجود صادقانه۷-افزایش روحیه انتقاد پذیری ۸-بیان خواسته های خود به شکل پیشنهادی۹-مذاکره و حل مساله به روش برد -برد ۱۰-افزایش عزت نفس ۱۱-بررسی افکار مزاحم ناارزنده ساز خود و خطاهای شناختی
انسان موجودی اجتماعی است و در بستر روابط و فرایند اجتماعی شدن منابع درون روان را که شامل عزت نفس ،تاب اوری،کنترل هیجان،استقامت ذهنی،کیفیت روابط بین فردی ،مثبت اندیشی،مدیریت استرس،خود پنداره مثبت،عزت نفس هست را رشد و ارتقا میدهد.
اگر قرار باشد محیط اجتماعی و تعاملاتش بواسطه ابراز نکردن احساسات محدود شود دچار تعارضات بین فردی ،زناشویی وفرزند پروری شده و سلامت روانش تهدید و عزت نفسش متزلزل میشود و مشکلات روانشناختی وسیع تری از جمله نشخوار فکری،افسردگی،پوچی، تنهایی،خشم و شرم حل نشده،مشکلات سایکوسوماتیک(روان تنی) و مشکلات جنسی میشود.
والدین ناآگاه آهنگ رشد کودک را نادیده گرفته و شایستگی وی را به رسمیت نمیشناسند و عامل خودابراز گری سالم را در اثر عزت نفس شکننده از کودک میگیرند ،چنین فردی در بزرگسالی قادر به بیان احساس و ابراز وجود خود نیست .
افراد بدلیل ترس از ابراز وجود ،عزت نفس متزلزل، خصومت و خشم حل نشده،شرم ،طرد شدن،انتقاد پذیری،کمال گرایی افراطی از بروز احساسات خود اجتناب میکنند.🌿
تحقیقات نشان می دهد که مشکلات روانشناختی و شخصیتی و نداشتن مهارت در زمینه های ارتباطی و همچنین عدم کنترل و مدیریت هیجانات،از مهمترین عوامل خودکشی و افکار خودکشی است.این موارد به شرح زیر است:
۱-بیماری روانشناختی:مهمترین بیماریهای روانشناختی مرتبط با افکار خودکشی عبارتند از: افسردگی(بیشترین فراوانی)، اختلال دوقطبی، اختلال شخصیت مرزی و اسکیزوفرنی که این بیماری های روانشناختی فرد را دچار رنج روانی و پریشانی میکند و به مرور زمینه ساز افکار خودکشی است.
۲-مشکلات شناختی که شامل ناتوانی در حل مسأله، فقدان هوش و استعداد کافی، دید تونلی و تحریفهای شناختی است.
۳-مشکلاتی هیجانی: مهمترین مشکلات هیجانی عبارتند از: ناتوانی در تحمل آشفتگی و پریشانی، تابآوری پایین، ناتوانی در تنظیم هیجان، حساسیّت هیجانی بالا، انعطافپذیری پایین و نوسان خلقی شدید، احساس ناتوانی، احساس تنهایی، احساس بیارزشی، احساس ناامیدی.
۴-مشکلات رفتاری: مهمترین مشکلات رفتاری تکانشگری،خشم و پرخاشگری است.
۵-نگرشها و طرحوارههای ناکارآمد: نگرشها و طرحوارههای ناکارآمد مانند احساس پوچی، هویت سردرگم، احساس بیارزشی، طرحواره طرد و رهاشدگی، سبک اسناد منفی و احساس عدم کنترل.
۶-مشکلات بین فردی: هوش هیجانی و مهارت ارتباط موثر فرد پایین است.
۷-تجربه تروما (PTSD)
۸-اعتیاد
۹-مشکلات در هویت و جهتگیری جنسی
۱۰-مشکلات سازگاری: فرد با شرایط جدیدی که برایش ایجاد شده است نمیتواند سازگار شود.
اغلب افرادی که اقدام به خودکشی میکنند، نشانههایی هم جهت و مرتبط با قصد خود آشکار میکنند که در صورت آگاهی افراد نزدیک از آنها و رفتار و واکنش مناسب،می توان کمک های شایان ذکری در جهت پيشگيری از خودکشی به افراد در معرض خطر کرد.
نشانه های هشداردهنده در دو گروه کلامی و غیرکلامی دستهبندی میشوند.
* نشانههای کلامیِ خودکشی عبارتاند از: صحبتکردن یا نوشتن دربارۀ مرگ یا مردن؛ نوشتن شعر یا داستان دربارۀ مرگ؛ صحبتکردن دربارۀ آشفتگی و پریشانی و رنجِ روانی شدید؛ ابراز ناامیدی از حل مشکلات؛ نوشتن وصیتنامه؛ صحبت دربارۀ خودکشی؛ خداحافظیهای بااحساسات و غیرمعمول؛ تهدیدکردن به خودکشی. هشداردهندههای کلامی گاهی بسیار آشکارند؛ مانند «مرگ را بسیار دوست دارم»، «من قصد دارم خودم را بکشم»،«کاش میشد با یک اتوبوس تصادف کنم» و گاهی نشانههای کلامی غیرآشکارند؛ مانند «من آرزو میکنم که بخوابم و از خواب بیدار نشوم»، «تا چند روز دیگر غصهخوردن تمام میشود»، «تا چند روز دیگر همه به آرامش میرسیم».
*نشانههای غیرکلامی خودکشی عبارتاند از: بخشیدن وسایل خود به دیگران؛سر و ساماندادن کارهای نیمهتمام؛ مرتبکردن امور شخصی؛ وکالتدادن در امور مهم به دیگران؛ اجتناب از دوستان و خویشاوندان و ارتباطات اجتماعی؛ تحریکپذیری؛ خشم و پرخاشگری شدید؛ آشفتگی و پریشانی شدید؛ رنج روانی شدید؛ تمایل به مرگ؛ تمرکز غیرمعمول بر مرگ یا مردن یا خشونت؛ ناامیدی در زمینۀ تغییرات مثبت آینده؛ احساس درماندگی؛ احساس بیارزشی؛ احساس شرم و نفرت از خود؛ احساس بارِ اضافیبودن؛ جستوجو دربارۀ روشهای خودکشی در اینترنت؛ تلاش برای خریدن برخی وسایل مرتبط، مانند سم و دارو؛ احساس آرامش ناگهانی پس از افسردگی شدید.
قوانین کلی در مورد ارتباط با خانواده همسر
نویسنده : نسیبه کمالی
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
خانواده همسر شما بخشی مهم از زندگی او هستند و همین قضیه باعث میشود بخش مهمی از زندگی شما نیز باشند. هیچکس ادعا نمیکند حفظ تعادل بین نیازهای خود و دیگران ساده است، مخصوصا نیازهای خود و یک خانواده، اما ایجاد هماهنگی در خانواده، هم شدنی است و هم واقعا ارزش تلاش را دارد. برقراری ارتباط و بازسازی ارتباطهای ازدسترفته کار نهچندانآسان اما ارزشمندی است، زیرا سرمایهگذاریِ امروزِ شما در طول زندگی مشترکتان باقی خواهد ماند. در این مقاله چند قانون کلی برای چگونگی نحوه ارتباط با خانواده همسر ارائه میگردد.