🔹 تنفس عمیق:
نخستین تکنیکی که هنگام رویارویی با استرس میتوانید انجام دهید، تنفس عمیق است. در واقع تنفس عمیق شکمییک تکنیک قدرتمند و واقعا موثر در کاهش استرس است چرا که واکنشهای مثبت بدن را فعال میکند و واکنشهای عصبی ناشی از نگرانیهای مختلف را متوقف میسازد.
🔹 پذیرفتن نگرانی:
به خاطر داشته باشید که استرس تنها یک حس و پاسخ احساسی بدن است و شما باید آن را بپذیرید چرا که نپذیرفتن آن اغلب شرایط را حادتر میکند. پذیرفتن نگرانی به هیچ عنوان به معنای دوست داشتن این احساس منفی نیست بلکه با پذیرش واقعیت به بهتر شدن شرایط کمک میکنید و در واقع انگیزه شما برای بهبود حالتان و استفاده از تکنیکهای درمانی بیشتر و واقعی تر میشود.
🔹 کنترل ذهن:
تعدادی از حملات قلبی به دنبال ترسها و رویدادهای استرسزا رخ میدهند. پس اجازه ندهید ذهنتان کنترل بدن شما را به عهده بگیرد بلکه شما با کنترل ذهن میتوانید سلامت بدن خود را مدیریت کنید.
🔹 زیر سوال بردن تفکرات منفی:
زمانی که افراد دچار استرس میشوند با تفکرات عجیبی روبهرو میشوند که این تفکرات، استرس را تشدید میکنند. پس به خاطر داشته باشید که این حالت یک وضعیت فاجعهبار نیست و از خودتان سوالات زیر را بپرسید: آیا این نگرانیها منطقی است؟ چقدر احتمال دارد این نگرانیها در واقعیت اتفاق بیفتند؟ اگر اتفاق بدی هم رخ دهد تا چه حد ارزش نگران شدن دارد؟ آیا این اتفاق واقعا منفی است یا فقط تصور من اینگونه است؟
🔹 کمک گرفتن از تصاویر ذهنی آرامشبخش: مدیتیشن یا مراقبه با تصاویر ذهنی آرامش بخش، شما را سریعتر به آرامش میرساند. خود را در کنار دریا و فضاهایی که دوست دارید و آرامش بخش هستند، تصور کنید تا شدت این استرسها را کاهش دهید.
🔹 مشاهده به جای قضاوت :
هرچه را تصور میکنید، میبینید و حس میکنید، بدون هیچ گونه قضاوتی، فقط مشاهده کنید! این تمرین ذهن شما را آرام میکند.
🔹 گفتوگوی مثبت درونی:
استرس موجب تفکرات و در نتیجه گفتگوی درونی منفی میشود. پس به خودتان جملات مثبت القا کنید؛ جملاتی که به مدیریت این نگرانی کمک کند.
🔹 متمرکز بودن بر لحظه حال:
زمانی که افراد دچار استرس میشوند معمولا در حال فکر به آینده هستند. به جای این تفکرات واهی، نفس عمیقی بکشید و به حال حاضر فکر کنید. حتی اگر رویدادهای جدی در حال رخ دادن باشد، فکر کردن به حال حاضر توانایی شما در مدیریت کردن شرایط بهبود میبخشد.
🔹 ادامه فعالیتهای عادی به جای فکر کردن:
در مواقع نگرانی، کارهایی را انجام دهید که در مواقع عادی انجام میدهید چرا که نشستن و فکر کردن به نگرانی، آن را تشدید میکند.
توماس جوینر در نظریه روانشناختی خود،سه عامل اصلی را در رفتار خودکشی دخیل میداند که شامل موارد زیر است.
١.تعلق کام نایافته
٢. سرباری ادراک شده
٣. توانایی خودکشی
۱-تعلق کام نایافته به معنای عدم احساس اتصال و عشق ورزی با دیگران است.
۲- سرباری ادراک شده به معنای احساس این است که فرد برای دیگران مشکل و مزاحم است و بهتر است نباشد.
۳- توانایی خودکشی به معنای توانایی فرد برای ایجاد آسیب به خود و تحمل درد و ترس است.
⭕️این نظریه به طور کلی می گوید که فردی که از هر سه عامل بالا رنج می برد، احتمال بالایی دارد که به خودکشی تمایل پیدا کند یا اقدام به آن کند.
پنج کاری که حالت را خوب میکند:
1- بیخیال گذشته شوید : گذشته ات را فراموش کن تا گذشته کاری نکند که آینده ات را از دست بدهی.
2- بیخیال بقیه شوید: توقع ات را از دیگران پایین بیاور و فقط نسبت به خودت پرتوقع باش چون خودت مسول خوشبختی ات هستی.
3- بیخیال غصه ها شوید:چیزهایی را باید به زمان سپرد.زمان خیلی از درد ها را تسکین میدهد .
4- بیخیال مقایسه شوید: مقایسه کردن را تمام کنید چون ما چیزی از زندگی بقیه نمیدانیم.
5-بیخیال حرف مردم شوید:به حرف بقیه اهمیت ندهید یعنی به حرف هایی که دخالت محسوب میشود و مانع رشد است ،توجه نکنید چون مهم خودت و خودت هستی.
انتخاب درست لازمه یک ازدواج موفق است.
مقصود ما از انتخاب ، حکمی است که دل صادر می کند ولی تصمیم حکم عقل است.برخی از انتخاب ها، بعد از تفکر،مشاوره و تحقیق، با در نظر گرفتن تمام معیارهای واقع بینانه انجام میشود.ما نام این نوع انتخاب ها را (انتخاب بعد از تصمیم) میگذاریم.
در بسیاری از موارد هم ابتدا شخص،انتخابش را می کند و سپس برای اینکه بتواند در مقابل سوال وجدان یا اطرافیان دلیل بیاورد ،کمی هم مشاوره می گیرد و دستی هم به سوی تحقیق میبرد.ما نام این را هم(تصمیم بعد از انتخاب) میگذاریم.
اگر پیش از اینکه عقل حکم خود را صادر کند،دل انتخاب خودش را انجام دهد،دو طرف به دلیل وابستگی ایجاد شده تمام مسیر مشاوره،تحقیق،ارتباط فردی و..را به گونه ای می پیمانید که به یکدیگر برسند.بعضی افراد معتقد هستند که " لازمه یک ازدواج موفق شناخت دو طرف از یکدیگر است" در این نوع تفکرات قبل از اینکه شناخت حاصل شود پای احساسات جای خود را در این فضای ارتباطی باز میکند و چیزی به نام "عشق" جولان میدهد و زمانی که عقل از کار افتاد دیگر شناختی حاصل نمیشود و "وابستگی" جای خود را به "دلبستگی" میدهد در نهایت انتخاب بر اساس معیارهای اصلی ازدواج صورت نمی گیرد.
بسیاری از افراد بر این باورند که ازدواج هایی که بر اساس عشق بناشده است،بعد از مدتی از داغی عشقشان کاسته میشود و رابطه گرم آنها به سردی میرود و آتش عشقشان خاکستر میشود چون "احساسات" مانعی بر سر "شناخت" بوده است و این " هیجانات و احساسات" بعد از ازدواج کم رنگ تر میشود و بعد از آن افراد نسبت به هم شناخت پیدا میکنند و اینجاست که زندگی وارد مرحله حساس و خطرناکی میشود.
چقدر کودکتان را میشناسید؟
نویسنده: فاطمه سادات حسنی
همه ساله با فرا رسیدن روز مادر نگاهها به سمت مفهوم مادر برمیگردد اگرچه شناخت مفهوم مادر کار چندان آسانی به نظر نمیرسد اما تلاشها برای پی بردن به ابعاد و ظرافتهای نقش مادری بی نتیجه نمانده . مادر همچون هوایی که نفس میکشیم در وجود ما جریانی همیشگی دارد که گاه از وجود و اهمیت آن غافل میشویم.
یکی از جنبههای مهم رابطه مادرـفرزندی، پناه امن بودن مادر برای فرزند و از طرف دیگر علاقه شدید او به انس با فرزند خویش است. از لحظه تولد تا پایان عمر جسم و روح، خلق و خو و رفتارهای کودک تمام توجه مادر را به خود جلب میکند. جای جای بدن کودک در ذهن مادر ثبت می شود. نحوه خوابیدن، تغذیه، تحریک و سپس آرام شدن نوزاد لحظه به لحظه توسط مادر رصد میشود.
او تلاش میکند شرایط را با آنچه از کودک میداند وفق دهد تا کودک در آرامش باشد. نگاهها، توجهها، مراقبتها و تلاشهای مادر برای شناخت کودک خود او را آرام آرام به منبعی از اطلاعاتی وسیع درباره کودک تبدیل میکند که برای نگهداری و پرورش کودک به آن نیاز است. کودک این موضوع را در رفتارها و نحوه برخورد مادر در مواجهه با نیاز هایش شناسایی میکند.
پس از گذشت سالها حالا هیچ کس به خوبی مادر، کودک و نیازهایش را نمیشناسد و کودک خود این موضوع را میفهمد و به مادرش به عنوان منبع جامعی از اطلاعات درباره خودش اعتماد دارد. غیبت طولانی مدت مادر یا بیتوجهی او نسبت به کودک در سالهای اولیه زندگی میتواند کودک را به این نتیجه برساند که در دنیایی ناشناخته و ناامن پناهی ندارد و نیازها و دغدغه هایش بیجواب میماند. شکلگیری این اعتماد معرفتی ((epistemic trust بین مادر وکودک آنقدر حائز اهمیت است که از دیدگاه روانشناسان حوزه روابط موضوعی برای شکلگیری یک شخصیت سالم در فرد، غیر قابل انکار و حتی حیاتی است. بر همین اساس، اعتماد معرفتی یکی از پایههای اصلی درمان شخصیت آسیب دیده در نگاه روانشناسی روابط موضوعی است. به این معنا که افراد دارای اختلالات شخصیت، به خصوص اختلال شخصیت مرزی، از کمبود این اعتماد معرفتی رنج میبرند. رابطه امنی که آنان میبایست در سالهای اولیه زندگی با مادر خود برقرار میکردند تا او را به عنوان منبعی قابل اعتماد از دانش نسبت به نیازها ودغدغههای خود بداند شکل نگرفته و حالا در اتاق درمان این درمانگر است که تلاش میکند تبدیل به منبع موثقی از اطلاعات بیمار شود تا بتواند اعتماد او را به خود جلب کند و تبدیل به پایگاه امنی برای روان بیمار گردد. اگرچه درمانگر هرگز نمیتواند جای مادر را برای بیمار پر کند اما میتواند با آشکار کردن نشانههایی از طرز برخورد صمیمانه، گوش دادن به صحبتها، احترام به عقاید، ابراز علاقه به شنیدن درد دلها و تلاش برای رفع دغدغهها، اعتماد از دست رفته را به حد کافی به او بازگرداند.
منبع:
By Sheila Redfern, Allistair Cooper