خودکشی عوامل مختلفی دارد که  عوامل جمعیت شناختی از آن دسته است.
در بین عوامل جمعیت شناختی می‌توان به وضعیت تأهل اشاره کرد.                 در میان افراد مجرد،مطلقه و بیوه نسبت به افراد متأهل بیشتر خودکشی اتفاق می‌افتد.
دیگر عوامل جمعیت شناختی که خطر اقدام به خودکشی را در افراد بیشتر می‌کند به این شرح است:
*سن:که در دو گروه سنی نوجوانی (15-24) و کهنسالی (بیش از 65) شایعتر است و در 14 تا 25 سالگی دومین عامل مرگ محسوب می‌شود.
*جنسیت: اقدام به خودکشی در خانم‌ها بیشتر از آقایان است، اما خودکشی موفق در آقایان بیشتر است .
*بیسوادی: خودکشی در افرادی که سطح تحصیلات پایین‌تری دارند، بیشتر است.
*فقدان شغل:‌ افراد بیکار و زنان خانه‌دار بیشتر اقدام به خودکشی می‌کنند.
*مهاجرت: کسانی از روستا به شهر مهاجرت می‌کنند یا از کشوری به کشور دیگر مهاجرت می‌کنند، بیشتر اقدام به خودکشی می‌کنند.
*سابقه خودکشی: برخی آمارها نشان می‌دهد نیمی از افرادی که خودکشی موفق دارند، در گذشته سابقه اقدام به خودکشی داشتند.

در برخی فرهنگ‌ها خودکشی مقدس است.
در ژاپن در میان سامورایی‌ها، هاراگیری مرسوم بوده است. فرد با خنجری شکم خود را می‌درید. هدف از هاراگیری حفظ شرف و وفاداری بود.
در هندوستان در گذشته زن بیوه در مراسم سوزاندن جسد شوهرش، خودش را بر هیزم همسرش می‌انداخت و می‌سوخت.
در این ميان تمامی ادیان ابراهیمی، خودکشی را نکوهش کرده اند.
در مسیحیت کاتولیک، خودکشی گناه محسوب می‌شود.
در یهودیت خودکشی امری مذموم است و جسد فرد خودکش را بی‌آنکه برایش مراسم ویژه‌ای اجرا شود، در آرامگاهی جدا از دیگر افراد دفن می‌کنند.
همچنین در اسلام خودکشی حرام است و عقوبت اخروی دارد.


آداب گفتگو و اصول حاکم بر یک گفتگوی مفید و مؤثر، بسیار مهم است و برای داشتن یک گفتگوی نتیجه‌بخش می‌بایست «جملات ممنوعه» را بشناسیم و از به کار بردن آن‌ها پرهیز کنیم. بسیاری از مشکلات خانوادگی به کمک گفتگو قابل حل است. اما چرا خیلی از مشکلات حل نمی‌شوند؟ علت اصلی، بلد نبودن آداب گفتگو و خطوط قرمز آن است. اگر نمی‌توانیم از گفتگو برای حل مشکلات‌مان استفاده کنیم، یک راه‌حل این است که از کسانی که مهارت بیشتری در این زمینه دارند کمک بگیریم.

در نوشته پیش رو به نکاتی خواهیم پرداخت که وسیله آن‌ها بتوان به مهارت گفتگو در جهت حل اختلافات رسید.

تهمت ممنوع

تهمت زدن به دیگران، برای برخی از آدم‌ها وسیله‌ای برای تطهیر خودشان است. این مسئله در رابطه زناشویی گره ایجاد می‌کند و گاهی به این زودی‌ها نیز نمی‌توان آن را باز نمود. در گفتگو باید تهمت زدن به یکدیگر را یکی از موارد ممنوعه بدانیم.

زور ممنوع

تهدید و به‌کارگیری زور در روابط خانوادگی ممنوع است. زورگویی نشانه ضعف است و نه قدرت. انسان ضعیف به‌ سرعت به سراغ تهدید و زور می‌رود. قدرت در منطق، صبر، گذشت، درک و تلاش است. عدم تلاش برای حل مسئله و بی‌صبری و به دیگران فشار آوردن، نشانه قوی بودن نیست. بلکه انسان قوی به جای آن‌که ضعف خود را بر دوش دیگران بیندازد، تحمل خود را بالا می‌برد. فرمول طلایی در اینجا این است که همیشه قطره‌چکانی از قدرت‌مان استفاده کنیم. یعنی اگر احساس کردیم تحت ظلم واقع شده‌ایم و نیاز به استفاده از امکانات‌مان داریم، آن را بسیار کم و به صورت قطره‌قطره استفاده کنیم. صبر کنیم شاید همین میزان جوابگو بود و ظلم را کاهش داد.

 

قضاوت ممنوع

عجله در قضاوت کردن گاهی پشیمانی زیادی با خود به همراه می‌آورد. بهتر است همیشه تا جای ممکن قضاوت خود را به تأخیر بیندازیم. بسیاری از اختلاف‌ها و مشکلات و سوءتفاهم‌ها از یک قضاوت نادرست شروع می‌شوند؛ یک قضاوت عجولانه. چیزی که شرایط را بدتر می‌کند، پافشاری بر روی قضاوت اشتباه و عدم تصحیح آن است. نباید تصور کنیم که اگر قضاوتی انجام دادیم و موضعی گرفتیم، دیگر نباید از آن کوتاه بیاییم. بلکه برعکس به محض اینکه متوجه اشتباه بودن قضاوت‌مان شدیم باید آن را اصلاح کنیم و جلوی خسارت بیشتر را بگیریم.

فرمول کمک‌کننده این است که همواره قضاوت‌هایمان را عقب بیندازیم. صبر کنیم تا اطلاعات بیشتری جمع‌آوری شود. گاهی بعضی از ما ابتدا قضاوت می‌کنیم، سپس به جمع‌آوری اطلاعات می‌پردازیم و تلاش می‌کنیم هر اطلاعات جدیدی که به دست آمد را در راستای قضاوت مطلوب خودمان تحلیل و توجیه کنیم. این کار بسیار مخرب و غلط است. قضاوت، مرحله آخر است و نه مرحله اول. مرحله اول، مرحله جمع‌آوری اطلاعات است. هر چه اطلاعات بیشتر، قضاوت به حقیقت نزدیک‌تر.

توهین ممنوع

برخی از آدم‌ها از توهین به عنوان یک مکانیسم دفاعی برای عقب زدن طرف مقابل خود استفاده می‌کنند. دروغ نیز برای برخی همین کارکرد را دارد. اما باید دانست که توهین کردن، فضای گفتگو رو به سمتی غیرسازنده پیش خواهد برد و طرف مقابل ما را به سمت واکنش نشان دادن تحریک خواهد کرد. توهین یکی دیگر از خط قرمزها و خطوط ممنوعه‌ایست که در آداب گفتگو همواره باید در نظر بگیریم. گاهی به جای کینه‌توزی و تلخ کردن فضا، می‌توانیم با شوخی کردن، از خیلی از مشکلات عبور کنیم و در ضمن حرف خود را نیز در ضمن آن شوخی به طرف مقابل‌مان بفهمانیم.

اثبات خود به کمک نفی دیگری ممنوع

با نفی همسرمان یا سایر اطرافیان، خود را اثبات نکنیم. اگر این کار را کردیم حتماً ضعفی در ما وجود دارد که می‌خواهیم با این روش بر روی آن سرپوش بگذاریم. اگر دفاعی از خود داریم بیان کنیم اگر هم نه، اشکال خود را بپذیریم. این رفتار اعتبار ما را در چشم همسر و اطرافیان بالا خواهد برد. اما تلاش برای نفی دیگری با نیت اثبات و بزرگ کردن خود، ما را کوچک خواهد کرد و ضعف‌های ما را نمایان خواهد کرد.

گوش ندادن ممنوع

گوش دادن مهم‌تر از صحبت کردن است. اگر کسی تصور این را دارد که دارای مهارت کلامی بالایی است و توانایی بالایی در صحبت کردن دارد، یکی از نشانه‌های این توانایی آن است که این فرد باید در گوش دادن و شنیدن درست و دقیق سخن دیگران توانمند باشد. از نشانه‌های داشتن توانایی در صحبت، توانایی بالا در شنیدن است. اگر کسی با پرحرفی، ادعای توانایی در گفتگو دارد اما از شنیدن درست حرف دیگران عاجز است، این فرد توانایی و مهارت بالای کلامی ندارد. بنابراین در گفتگو، خوب گوش دادن مهم‌تر از خوب صحبت کردن است.

جایگزینی لحن با منطق ممنوع

خلأ منطق را با لحن‌مان جبران نکنیم. مسئله‌ای که بسیار رایج است این است که بعضی مواقع افرادی در محتوای سخن خود دچار ضعف هستند، این ضعف را با لحن خود جبران می‌کنند و با کمک گرفتن از لحن تأثیرگذار، سعی در پیشبرد سخن خود دارند. این رویه نیز اشتباه است و ممکن است در کوتاه‌مدت باعث پیشبرد سخن شود اما سخنی که غلط است، در بلندمدت روشن می‌شود. بنابراین کارکرد سخن ما از بین می‌رود. در نتیجه چاره‌ای نداریم که تلاش کنیم به حرف صحیح و درست برسیم و نه آن‌که با کمک گرفتن از لحن، هر سخنی را درست جلوه دهیم.

 

یک روش برای این‌که نگذاریم در گفتگو لحن بر محتوا غلبه پیدا کند این است که با همسرمان قرار بگذاریم که در بیرون از منزل در یک مکان تفریحی و ترجیحاً مکانی که انسان‌های دیگر نیز در آن حضور دارند، صحبت‌های خود را انجام دهیم. این کار کمک می‌کند تا هیچ یک از طرفین نتواند با بلند کردن صدای خود و با رفتارهایی از این دست حرف خود را به کرسی بنشاند و مجبور خواهد شد با آرامش صحبت نماید و برای بالا بردن قدرت کلام خود، منطق خود را بالا ببرد.

 زیر سؤال بردن شخصیت ممنوع

در مشاجره‌ها به همسرمان بگوییم از این رفتار تو ناراحت هستم و کل شخصیت او را زیر سؤال نبریم. مثلاً تعابیری از این قبیل که " این ویژگی در ذات توست " و یا این‌که  "شما خانوادگی دارای این صفت بد هستید " بسیار مخرب هستند و جزو جملات ممنوعه محسوب می‌شوند. چراکه تحقیر کل شخصیت همسر، موجب مقاومت او در پذیرش حقیقت و پذیرش اشتباه خواهد شد.

از کوره در رفتن ممنوع

از کوره در رفتن نشانه ضعف است و نه قدرت. افرادی که دچار روحیه زورگویی و تحکم هستند معمولاً انسان‌هایی ضعیف هستند و این ضعف شخصیتی منجر به از کوره در رفتن‌های متعدد در آن‌ها می‌شود. از کوره در رفتن یکی دیگر از موانع گفتگو است که گفتگو را بی‌اثر کرده و به حاشیه می‌کشاند.

نگاه صفر و یکی ممنوع

یکی از ساختارهای شناختی مخرب که گاهی در برخی انسان‌ها شکل می‌گیرد، ساختارهای فکری صفر و یکی و سیاه و سفید دیدن پدیده‌هاست. اگر چنین ساختاری بر فکر ما حاکم شد، نمی‌توانیم تعامل مؤثری صورت دهیم و مشکلات‌مان را حل کنیم. مثلاً اگر در گفتگو اصرار داشته باشیم که خود را سفید مطلق و بی‌نقص و همسرمان را سیاه مطلق ببینیم و او را مسبب تمام مشکلات تصور کنیم، اساساً به هیچ نتیجه‌ای نخواهیم رسید. یا این‌که تصور کنیم اگر رفتاری اشتباه است، حتماً رفتاری که صد و هشتاد درجه متفاوت است صحیح است. یا وقتی می‌خواهیم راه‌حل پیش روی همسر خود بگذاریم راه‌حل‌مان از جنس " یا این یا آن " باشد.

کسانی که دچار نگاه صفر و صدی می‌شوند باید به این حقیقت توجه داشته باشند که همیشه بین صفر تا صد، 99 عدد دیگر وجود دارد. یعنی 99 گزینه و انتخاب دیگر پیش روی ماست که اگر به آن‌ها توجه نکردیم.

اگر شما هم جز افراد دهه شصت و قبل از آن باشید حتماً با "تربیت چشمی" یا اصطلاح "حساب بردن از والدین " به خوبی آشنا هستید ؛ اما امروزه یکی از شکایت های اصلی و عمده ی والدین نسل جدید این است که هرکاری انجام می دهم فرزندم از من حرف شنوی ندارد ، اگردر جمع کار اشتباهی انجام دهد و من با ایما و اشاره بخواهم او را متوجه این اشتباه کنم ، به آن بی توجهی می کند .

به نظر شما دلیل این مسأله در نسل قدیم و نسل جدید چه چیزی می تواند باشد ؟!

یکی از اشتباهات تربیتی والدین نسل امروز این است که فکر می کنند والدی والد خوب است که همیشه همه چیز را برای فرزندش فراهم کند و به او اجازه و فرصت تجربه نمی دهد و این مسأله باعث ایجاد توقع در فرزندان می شود و از همین رو دیگر والدین اقتدار لازم را برای تربیت ندارند و فرزند هیچ گونه حرف شنوی و اطاعتی از والدین ندارد .

یادمان باشد "اگر بچه ها طعم نگاه محبت آمیز و مهربان والدین را بچشند و با آن انس بگیرند ، در هنگام خطا فقط یک نگاه تلخ والدین برای وی کافی بوده و دیگر نیازی به فریاد و توسل به تنبیه و محرومیت نیست" .

همیشه فرزندان مقصر نیستندگاهی وقت ها تقصیر از ما والدین است اما از آن آگاه نیستیم .

 

#تربیت-فرزند

#والدین_آگاه

#تنبیه #محرومیت

آیا ازدواج یک زن با مردی کوچک‌تر از خود صحیح است؟ یک چنین ازدواجی می‌تواند موفق باشد یا این‌که قطعاً با شکست و مشکلات فراوان روبه‌رو خواهد بود؟ آیا قاعده دقیقی برای اختلاف سن زوجین وجود دارد و نباید از این قاعده سرپیچی نمود؟

به صورت قاعده کلی نمی‌توان گفت که چنین ازدواجی ممنوع است اما باید نکاتی که در ادامه مورد بررسی قرار می‌گیرد در نظر گرفته شود و دو نفری که می خواهند با هم ازدواج کنند به این مسئله فکر کنند که در طول زندگی در صورت مواجهه با این مسائل، آیا می‌توانند اوضاع را تحمل و مدیریت کنند یا خیر؟

اختلاف سنی زیاد ممنوع

اولین نکته ‌این است که این اختلاف سنی نباید خیلی زیاد باشد. البته نمی‌توان عددی دقیق بیان کرد، اما بهتر است این اختلاف جزئی باشد و دو طرف از دو نسل و دو دوره سنی بسیار متفاوت نباشند. وقتی دو طرف یک ازدواج از دو نسل متفاوت هستند، در موارد متعددی به اختلاف نظر و اختلاف نگاه بر می‌خورند. چراکه هر دوره نسلی اقتضائات و شرایط خود را دارد که کسانی که متعلق به آن دوره هستند بهتر آن‌ها را درک می‌کنند و فهم متقابلی از هم پیدا خواهند کرد.

سن عقلی یا سن تقویمی؟

نکته دیگر این است که در یک ازدواج، بیش از سن تقویمی، سن عقلی مهم است. یعنی باید سن عقلی یک زن و شوهر با یکدیگر متناسب باشد و بر روی این نکته بیشتر باید دقت داشت تا سن تقویمی. به‌طورکلی انسان‌ها همگی از لحاظ بلوغ عقلی با سن تقویمی‌شان متناسب نیستند‌. برخی رشد عقلی‌شان جلوتر از سن‌شان است و برخی هم عقب‌تر.

اساساً یکی از دلایل اصلی اینکه توصیه می‌شود در ازدواج چند سالی تفاوت سنی وجود داشته باشد و معمولاً هم اغلب ازدواج‌ها این‌گونه هستند، این است که بلوغ عقلی خانم‌ها زودتر از آقایان است. بنابراین معمولاً این‌طور است که اگر مردی با زنی چند سال کوچک‌تر از خود ازدواج کند، تناسب در رشد عقلی در این دو برقرار خواهد بود.

اما ازدواجی که در آن زن بزرگ‌تر از مرد است، فقط با مسئله تناسب در بلوغ عقلی روبه‌رو نیست و مسائل دیگری نیز وجود دارد.

آثار پیری

نکته دیگر آن است که زن‌ها زودتر از مردها شکسته می‌شوند و شادابی و زیبایی خود را از دست می‌دهند. یک مرد ۴۰ ساله تازه در سنین جاافتادگی است و برای همسر خود همچنان جذابیت دارد. اما یک زن در این سنین، یکی از دغدغه‌های ذهنی‌اش این است که چگونه طراوت و زیبایی خود را از دست ندهد. به دلیل نازکی و ظرافت بیشتر پوست زنان نسبت به مردان، چین‌وچروک‌ها در صورت و چهره زنان زودتر نمایان می‌شود. از طرفی مقدار کمی چین‌وچروک و شکستگی چهره در مردان، آن‌ها را آن‌چنان از جذابیت نمی‌اندازد.

بنابراین رسیدن یک زن و شوهر به این سنین، افراد را با این حقیقت روبه‌رو می‌کند و یکی دیگر از دلایلی است که اختلاف سنی میان زن و شوهر توصیه می‌شود. حال در ازدواجی که زن بزرگ‌تر از مرد است، یکی از چیزهایی که به وجود می‌آید این دغدغه ذهنی است و موجب می‌شود که فرد به استفاده از ابزارها و تکنولوژی‌ها در جهت زیبایی بیندیشد. که این مسئله می‌تواند گاهی هزینه‌های اقتصادی سنگینی را نیز با خود به دنبال داشته باشد.

یائسگی

نکته دیگری که موجب می‌شود همواره توصیه به اختلاف سنی در ازدواج وجود داشته باشد، مفهوم یائسگی است. یائسگی از آن‌جا که محدودکننده روابط جنسی است، یک پدیده زیستی و درعین‌حال یک پدیده فرهنگی است. پیامدهای فرهنگی و اخلاقی این پدیده جدی است. وجود اختلاف سنی در بین زن و شوهر موجب می‌شود که یک مرد، با یائسگی همسر خود دیرتر روبه‌رو شود. نکته کلیدی در اینجا این است که آیا آن مرد نیز در سن و شرایطی است که میل و قوای جنسی او کاهش یافته یا این‌که خیر، هنوز تمایل و نیاز به رابطه جنسی در او بالاست؟ در دوران یائسگی، مرد ممکن است به ازدواج دوم فکر کند. ممکن است عواطف و احساسات در رابطه زناشویی کم‌رنگ شود و پیامدهایی از دست می‌تواند به وجود بیاید.

مادرِِ شوهر خود نباشید

یکی از نکات کلیدی در موفقیت خانواده، اقتدار مرد در خانه است که اگر شکسته شود، آن خانواده دچار مشکلات متعددی خواهد شد. نکته‌ای که همواره یک زن در ارتباط با همسر خود باید مراقبت کند، از بین نبردن این اقتدار است. ازدواجی که در آن زن از نظر سنی بزرگ‌تر باشد، مستعد چنین مشکلی است. یعنی ممکن است زن احساس برتری کرده و به‌گونه‌ای با همسر خود رفتار کند که گویی او، مادر است و شوهرش در جایگاه فرزند اوست. ممکن است این رفتارها از سر دلسوزی باشد و یا به دلیل این باشد که آن زن از شوهر خود عاقلانه‌تر و سنجیده‌تر فکر می‌کند، اما اگر منتهی به از بین رفتن رابطه زن‌ و شوهری گردد و رابطه را به حالت مادر و فرزندی در بیاورد، تهدیدی جدی محسوب می‌شود. به طور کلی برای تعادل یک خانواده، نباید جایگاه مرد و زن در خانه عوض شود.

تنها زندگی کردن

مسئله دیگر این است که از آنجا که زن‌ها بهتر از مردها می‌توانند با زندگی تنها و بدون همسر کنار بیایند، اما این مسئله برای یک مرد تقریباً غیرممکن است، وقتی سن مرد از همسر خود بیشتر است، روبه‌رو شدن با مرگ برای او زودتر رقم می‌خورد. اما اگر برعکس باشد، مرگ زن زودتر رقم خواهند خورد و مرد باید سال‌های آخر عمر خود را به تنهایی بگذراند و تحمل این تنهایی برای آقایان سخت‌تر از خانم‌هاست.

مقایسه ممنوع

به‌طورکلی مقایسه در زندگی مشترک امری مخرب و ممنوع است اما در چنین ازدواجی بیشتر به ذهن انسان می‌آید. یک قاعده کلی وجود دارد و آن این است که در مقایسه همسرمان با دیگران، همواره باید بدانیم که در این مقایسه، بازنده همسر خودمان است. چراکه همیشه دست بالای دست بسیار است و هیچ انسانی کامل نیست. بنابراین احتمال مقایسه چیزهایی که به دلیل این اختلاف سنی در چنین ازدواجی پدید آمده با زندگی دیگرانی که این مشکلات در زندگی آن‌ها وجود ندارد بسیار بالاست.

اگر می‌خواهیم تن به ازدواجی بدهیم که در آن سن زن بیشتر از سن مرد است، از ابتدا باید این نکته را در نظر بگیریم که در طول زندگی با دیدن سایر افراد، ذهن ما به سمت مقایسه پیش خواهد رفت و این مسئله ممکن است بارها تکرار شود. بنابراین باید این ویژگی را در خود بررسی کنیم که آیا می‌توانیم جلوی خود را گرفته و همسر خود را مقایسه نکنیم یا این‌که خیر؟ شاید در ابتدا ساده به نظر برسد اما ممکن است در طول زندگی نتوانیم بر این اتفاق غلبه کنیم. بنابراین این مورد نیز از دیگر مواردی است که باید به آن فکر کنیم.

نکات فوق در هر ازدواجی اهمیت دارد و باید مدنظر قرار بگیرد. اما در ازدواجی که در آن زن بزرگ‌تر از مرد است، این مسائل بیشتر نمود خواهند داشت. کسانی که تصمیم به انجام چنین ازدواجی دارند، باید پیش از ازدواج به تمامی این مسائل فکر کنند و ببینند آیا می‌توانند با این مسائل کنار بیایند و آن‌ها را مدیریت کنند یا خیر. اگر توانایی مدیریت این مشکلات را دارند - البته در صورتی که اختلاف سنی بسیار زیاد نباشد - اشکالی ندارد که چنین تصمیمی بگیرند. در غیر این صورت بهتر است از چنین اقدامی پرهیز کنند. قدری تأخیر در تشکیل خانواده از ازدواج اشتباه بهتر است، چراکه پیامدهای آن تا پایان عمر با ما همراه خواهد بود.