زمانی که افراد یکی از علایم زیر را در تعاملات روزمره خود نشان دهند غالبن دچار آلودگی در رابطه هستند.
1) تعصبات: تعصب بدین معنی که فرد یک عقیده داشته باشد و بخواهد که آن را به دیگری تحمیل کند. در واقع یعنی به دنبال این هدف است که دیگری را به نفع خودش تغییر دهد دو نشانه عمده آن به این شکل است که الف) از این که با فرد مخالفت شود به شدت ناراحت می شود. ب) خودش علاقمند است که نظرش را به دیگری تحمیل کند ؛ اینی که من میگم درسته و تو باید تغییر کنی. پس می خواهد که دیگری بدون منطق و دلیل باورش را قبول داشته باشد. تعصب از عصبیت می آید یعنی من می خواهم که تو تغییر کنی.
2) مقایسه هایمنفی: مخصوصاً مقایسه های منفی صعودی، فرد همسرش را با کسی بالاتر از خودش مقایسه کنم یا زندگی اش را با کسی که بالاتر از خودش هست مقایسه کند.
3)بی احترامی : وقتی که حرمت طرف مقابل را نگه ندارید. حالا احترام به چه معناست؟
احترام یعنی حریم نگه داشتن، در تعریف پیاژه از احترام دو عامل محبت و ترس در هم ضرب می شوند یعنی وقتی دوتا هیجان ترس و محبت با هم ترکیب می شوند. افراد الف)وقتی از کسی نترسند ممکن است به او بی احترامی کنند، ترس همیشه هم مخرب نیست گاهی در رابطه میزانی از ترس که شدید و اضطراب زا نباشد لازم است تا حرمت ها حفظ شود ب) ممکن است به کسی که محبت نداشته باشند هم بی احترامی کنند.
4) پرداختن به حواشی: عدم تشخیص اولویت ها رابطه ها را آلوده می کند. مثلا یک موضوعی که برای شما مهم است و برای همسرتان در حاشیه است را بارها در تکرار نکنید. قبل از هرچیزی به لیستی پیرامون اولویت ها برسید.
5) اضافه کردن عوامل بی ربط به موقعیت: یک بحثی که ربطی به موضوع فعلی که پیرامون ان صحبت می کنند ندارد را طرفین وسط می کشند.
6) کشاندن مسائل قدیمی به گفتگوی حاضر: گفتگوی بعضی افراد تاریخچه دارد، مثل نوار ضبط شده از گذشته تا به الان گفته میشود و فضای ارتباطی را خراب میکند.
اهمیت محبت کردن به کودک،بایدها و نبایدها
یکی از نیازهای مهم کودکان پس از مسائل زیستی، احساس امنیت عاطفیست، که بهوسیلهی محبت کردن تامین میشود. محبت در سالهای اولیهی زندگی کودک، نقش مهمی در سلامت روانی او دارد. کودک در سایهی عشق و محبت، احساس ارزشمندی و مفید بودن میکند و مسائل خود را راحتتر با والدین در میان میگذارد.
تربیتپذیری کودک نیز زمانی تحقق مییابد که ارتباط بین والدین یا سرپرست با کودک محبتآمیز باشد. کودکی که مورد بی مهری والدین قرار می گیرد، به سختی به دیگران اعتماد میکند، احساساتش را به سختی ابراز میکند و برای کنترل آنها مشکل دارد.
محبت ورزی به کودک در سالهای اول زندگی ممکن است به او کمک کند تا «هیپوکامپ» منطقهای مهم در مغز که با یادگیری، حافظه و واکنش در برابر فشارهای عصبی مرتبط است، بزرگتر شود. محبت به کودکان، در خلق و روحیه آنها تأثیرگذار است و باعث شادی آنها می شود. همچنین محبت و نوازش باعث پایین آمدن سطح هورومون کورتیزول که یک هورمون استرس است می شود. تردیدی نیست که هر شخصی فرزندش الویت زندگی اوست و برای پاره تنش بهترین را میخواهد اما محبت غیر متعارف به شخصیت او لطمه وارد میکند.
کودکانی که بدون حد و مرز محبت را از والدین دریافت می کنند یا همان کودکان نازپرورده، در آینده شخصیت شکننده ای خواهند داشت. کودکی که به اسم محبت، همیشه در مرکز توجه بیش از اندازه بوده و به همهی خواستههایش رسیده، از دیگران هم همین انتظار را دارد. چنین کودکی به فردی پرتوقع و زودرنج تبدیل میشود که تحمل کوچکترین مخالفت و ناکامی را ندارد. کودکان نازپروده همه چیز را در کمترین زمان ممکن می خواهند این کودکان نمی فهمند که فراهم کردن بعضی چیزها طول می کشد والدین این کودکان در کمترین زمان ممکن، همه چیز را برای آنها فراهم کرده اند. بنابراین معنای صبر و بردباری را یاد نگرفته اند و بعبارت دیگر صبر برای آنها هیج مفهومی ندارد. این کودکان زمانی به مشکل برمی خورند که پس از قدم گذاشتن در دوره ی بزرگسالی، وارد دنیای واقعی شوند. تحمل کردن زندگی بدون صبر، برای آنها دشوار و منزجر کننده خواهد بود.
والدین این کودکان از روی مــهــربانی تمام کارهای شخصی آنها را انجام میدهند، و همین باعث می شود آنها مسئولیتپذیری را یاد نگیرند. و در آینده به بزرگسالانی نابالغ تبدیل می شوند. این کودکان هر کاری را که بخواهند انجام می دهند،. به همین دلیل است که این کودکان وقتی به مدرسه می روند، احترام زیادی برای مربیان و معلمان و همکلاسی ها قائل نیستند و سازگاری با قوانین مدرسه برای آنها سخت است. بنابراین با توجه به موارد فوق، جای تعجب نیست که کودک در آینده با بی نظمی در زندگی و نداشتن خود کنترلی، به مشکل بر بخورد. والدینی که محبت بی حد و اندازه ای به کودکان خود می کنند، آنها را خودمحور و مطالبه گر تربیت می کنند و همین امر موجب تضعیف مهارت های اجتماعی آنها می شود، والدینی که محبت بیش از حدی به فرزندان خود می کنند، فکر می کنند که پدر و مادر نمونه ای هستند ولی حقیقت این است که آنها هیچ لطفی به فرزندان خود نمی کنند.
مریم پرتوی، روانشناس و روان درمانگر کودک و نوجوان
مراحل خودکشی در دو نوع با برنامه و تکانشی متفاوت است.
هنگامی که خودکشی با طرح و برنامه است معمولا این مراحل را دارد :
۱-مشکلات شدید در زندگی و روابط بین فردی
۲-احساس رنج روانی
۳-فکر مرگ
۴-فکر خودکشی
۵- سنجیدن هزینهها و پیامدهای خودکشی
۶-ناتوانی و ناامیدی از حل مشکلات
۷-فکر خودکشی با فراوانی بالا
۸- قصد خودکشی
۹-طرح و برنامه برای خودکشی
۱۰-تهیه امکانات مورد نیاز برای خودکشی
۱۱-خداحافظی از اطرفیان
۱۲-اقدام به خودکشی
۱۳-رفتار خودکشی.
و در مواردی که خودکشی تکانشی است ، مراحل زیر را دارد:
۱-مشکل و ناکامی در زندگی
۲-فکر خودکشی
۳-اقدام به خودکشی.
مهمترین روشهای اقدام به خودکشی عبارتند از:
خوردن دارو و سم مانند قرص برنج، حلقآویز کردن، غرق شدن در آب، خفگی با پلاستیک، پریدن از بلندی مانند ساختمان و پل ، رگ زدن، خودسوزی و اسلحه گرم .
یکی از اقدامات پیشگیرانه، در دسترس نبودن وسایل خودکشی است که بخصوص برای افراد با سابقه خودکشی و نزدیکان آنها دارای اهمیت است همچنین آگاهی از روش های مرسوم خودکشی برای خانواده ها و افراد مداخله کننده و کمک کننده به اقدام کنندگان ضروری است.
۱-خودکشی تکانشی: که فرد بدون طرح و برنامه و فکر و صحبتی به صورت ناگهانی دست به خودکشی میزند.
۲-خودکشی با طرح و برنامه : فرد با طرح و برنامه قبلی برای خودکشی اقدام میکند. در این نوع خودکشی فرد معمولا از روزها قبل قصد خودکشی داشته است و مقدمات آن را تهیّه میکند و در زمان و مکان برنامهریزی شده، اقدام به خودکشی میکند