اگر شما هم جز افراد دهه شصت و قبل از آن باشید حتماً با "تربیت چشمی" یا اصطلاح "حساب بردن از والدین " به خوبی آشنا هستید ؛ اما امروزه یکی از شکایت های اصلی و عمده ی والدین نسل جدید این است که هرکاری انجام می دهم فرزندم از من حرف شنوی ندارد ، اگردر جمع کار اشتباهی انجام دهد و من با ایما و اشاره بخواهم او را متوجه این اشتباه کنم ، به آن بی توجهی می کند .

به نظر شما دلیل این مسأله در نسل قدیم و نسل جدید چه چیزی می تواند باشد ؟!

یکی از اشتباهات تربیتی والدین نسل امروز این است که فکر می کنند والدی والد خوب است که همیشه همه چیز را برای فرزندش فراهم کند و به او اجازه و فرصت تجربه نمی دهد و این مسأله باعث ایجاد توقع در فرزندان می شود و از همین رو دیگر والدین اقتدار لازم را برای تربیت ندارند و فرزند هیچ گونه حرف شنوی و اطاعتی از والدین ندارد .

یادمان باشد "اگر بچه ها طعم نگاه محبت آمیز و مهربان والدین را بچشند و با آن انس بگیرند ، در هنگام خطا فقط یک نگاه تلخ والدین برای وی کافی بوده و دیگر نیازی به فریاد و توسل به تنبیه و محرومیت نیست" .

همیشه فرزندان مقصر نیستندگاهی وقت ها تقصیر از ما والدین است اما از آن آگاه نیستیم .

 

#تربیت-فرزند

#والدین_آگاه

#تنبیه #محرومیت

آداب گفتگو و اصول حاکم بر یک گفتگوی مفید و مؤثر، بسیار مهم است و برای داشتن یک گفتگوی نتیجه‌بخش می‌بایست «جملات ممنوعه» را بشناسیم و از به کار بردن آن‌ها پرهیز کنیم. بسیاری از مشکلات خانوادگی به کمک گفتگو قابل حل است. اما چرا خیلی از مشکلات حل نمی‌شوند؟ علت اصلی، بلد نبودن آداب گفتگو و خطوط قرمز آن است. اگر نمی‌توانیم از گفتگو برای حل مشکلات‌مان استفاده کنیم، یک راه‌حل این است که از کسانی که مهارت بیشتری در این زمینه دارند کمک بگیریم.

در نوشته پیش رو به نکاتی خواهیم پرداخت که وسیله آن‌ها بتوان به مهارت گفتگو در جهت حل اختلافات رسید.

تهمت ممنوع

تهمت زدن به دیگران، برای برخی از آدم‌ها وسیله‌ای برای تطهیر خودشان است. این مسئله در رابطه زناشویی گره ایجاد می‌کند و گاهی به این زودی‌ها نیز نمی‌توان آن را باز نمود. در گفتگو باید تهمت زدن به یکدیگر را یکی از موارد ممنوعه بدانیم.

زور ممنوع

تهدید و به‌کارگیری زور در روابط خانوادگی ممنوع است. زورگویی نشانه ضعف است و نه قدرت. انسان ضعیف به‌ سرعت به سراغ تهدید و زور می‌رود. قدرت در منطق، صبر، گذشت، درک و تلاش است. عدم تلاش برای حل مسئله و بی‌صبری و به دیگران فشار آوردن، نشانه قوی بودن نیست. بلکه انسان قوی به جای آن‌که ضعف خود را بر دوش دیگران بیندازد، تحمل خود را بالا می‌برد. فرمول طلایی در اینجا این است که همیشه قطره‌چکانی از قدرت‌مان استفاده کنیم. یعنی اگر احساس کردیم تحت ظلم واقع شده‌ایم و نیاز به استفاده از امکانات‌مان داریم، آن را بسیار کم و به صورت قطره‌قطره استفاده کنیم. صبر کنیم شاید همین میزان جوابگو بود و ظلم را کاهش داد.

 

قضاوت ممنوع

عجله در قضاوت کردن گاهی پشیمانی زیادی با خود به همراه می‌آورد. بهتر است همیشه تا جای ممکن قضاوت خود را به تأخیر بیندازیم. بسیاری از اختلاف‌ها و مشکلات و سوءتفاهم‌ها از یک قضاوت نادرست شروع می‌شوند؛ یک قضاوت عجولانه. چیزی که شرایط را بدتر می‌کند، پافشاری بر روی قضاوت اشتباه و عدم تصحیح آن است. نباید تصور کنیم که اگر قضاوتی انجام دادیم و موضعی گرفتیم، دیگر نباید از آن کوتاه بیاییم. بلکه برعکس به محض اینکه متوجه اشتباه بودن قضاوت‌مان شدیم باید آن را اصلاح کنیم و جلوی خسارت بیشتر را بگیریم.

فرمول کمک‌کننده این است که همواره قضاوت‌هایمان را عقب بیندازیم. صبر کنیم تا اطلاعات بیشتری جمع‌آوری شود. گاهی بعضی از ما ابتدا قضاوت می‌کنیم، سپس به جمع‌آوری اطلاعات می‌پردازیم و تلاش می‌کنیم هر اطلاعات جدیدی که به دست آمد را در راستای قضاوت مطلوب خودمان تحلیل و توجیه کنیم. این کار بسیار مخرب و غلط است. قضاوت، مرحله آخر است و نه مرحله اول. مرحله اول، مرحله جمع‌آوری اطلاعات است. هر چه اطلاعات بیشتر، قضاوت به حقیقت نزدیک‌تر.

توهین ممنوع

برخی از آدم‌ها از توهین به عنوان یک مکانیسم دفاعی برای عقب زدن طرف مقابل خود استفاده می‌کنند. دروغ نیز برای برخی همین کارکرد را دارد. اما باید دانست که توهین کردن، فضای گفتگو رو به سمتی غیرسازنده پیش خواهد برد و طرف مقابل ما را به سمت واکنش نشان دادن تحریک خواهد کرد. توهین یکی دیگر از خط قرمزها و خطوط ممنوعه‌ایست که در آداب گفتگو همواره باید در نظر بگیریم. گاهی به جای کینه‌توزی و تلخ کردن فضا، می‌توانیم با شوخی کردن، از خیلی از مشکلات عبور کنیم و در ضمن حرف خود را نیز در ضمن آن شوخی به طرف مقابل‌مان بفهمانیم.

اثبات خود به کمک نفی دیگری ممنوع

با نفی همسرمان یا سایر اطرافیان، خود را اثبات نکنیم. اگر این کار را کردیم حتماً ضعفی در ما وجود دارد که می‌خواهیم با این روش بر روی آن سرپوش بگذاریم. اگر دفاعی از خود داریم بیان کنیم اگر هم نه، اشکال خود را بپذیریم. این رفتار اعتبار ما را در چشم همسر و اطرافیان بالا خواهد برد. اما تلاش برای نفی دیگری با نیت اثبات و بزرگ کردن خود، ما را کوچک خواهد کرد و ضعف‌های ما را نمایان خواهد کرد.

گوش ندادن ممنوع

گوش دادن مهم‌تر از صحبت کردن است. اگر کسی تصور این را دارد که دارای مهارت کلامی بالایی است و توانایی بالایی در صحبت کردن دارد، یکی از نشانه‌های این توانایی آن است که این فرد باید در گوش دادن و شنیدن درست و دقیق سخن دیگران توانمند باشد. از نشانه‌های داشتن توانایی در صحبت، توانایی بالا در شنیدن است. اگر کسی با پرحرفی، ادعای توانایی در گفتگو دارد اما از شنیدن درست حرف دیگران عاجز است، این فرد توانایی و مهارت بالای کلامی ندارد. بنابراین در گفتگو، خوب گوش دادن مهم‌تر از خوب صحبت کردن است.

جایگزینی لحن با منطق ممنوع

خلأ منطق را با لحن‌مان جبران نکنیم. مسئله‌ای که بسیار رایج است این است که بعضی مواقع افرادی در محتوای سخن خود دچار ضعف هستند، این ضعف را با لحن خود جبران می‌کنند و با کمک گرفتن از لحن تأثیرگذار، سعی در پیشبرد سخن خود دارند. این رویه نیز اشتباه است و ممکن است در کوتاه‌مدت باعث پیشبرد سخن شود اما سخنی که غلط است، در بلندمدت روشن می‌شود. بنابراین کارکرد سخن ما از بین می‌رود. در نتیجه چاره‌ای نداریم که تلاش کنیم به حرف صحیح و درست برسیم و نه آن‌که با کمک گرفتن از لحن، هر سخنی را درست جلوه دهیم.

 

یک روش برای این‌که نگذاریم در گفتگو لحن بر محتوا غلبه پیدا کند این است که با همسرمان قرار بگذاریم که در بیرون از منزل در یک مکان تفریحی و ترجیحاً مکانی که انسان‌های دیگر نیز در آن حضور دارند، صحبت‌های خود را انجام دهیم. این کار کمک می‌کند تا هیچ یک از طرفین نتواند با بلند کردن صدای خود و با رفتارهایی از این دست حرف خود را به کرسی بنشاند و مجبور خواهد شد با آرامش صحبت نماید و برای بالا بردن قدرت کلام خود، منطق خود را بالا ببرد.

 زیر سؤال بردن شخصیت ممنوع

در مشاجره‌ها به همسرمان بگوییم از این رفتار تو ناراحت هستم و کل شخصیت او را زیر سؤال نبریم. مثلاً تعابیری از این قبیل که " این ویژگی در ذات توست " و یا این‌که  "شما خانوادگی دارای این صفت بد هستید " بسیار مخرب هستند و جزو جملات ممنوعه محسوب می‌شوند. چراکه تحقیر کل شخصیت همسر، موجب مقاومت او در پذیرش حقیقت و پذیرش اشتباه خواهد شد.

از کوره در رفتن ممنوع

از کوره در رفتن نشانه ضعف است و نه قدرت. افرادی که دچار روحیه زورگویی و تحکم هستند معمولاً انسان‌هایی ضعیف هستند و این ضعف شخصیتی منجر به از کوره در رفتن‌های متعدد در آن‌ها می‌شود. از کوره در رفتن یکی دیگر از موانع گفتگو است که گفتگو را بی‌اثر کرده و به حاشیه می‌کشاند.

نگاه صفر و یکی ممنوع

یکی از ساختارهای شناختی مخرب که گاهی در برخی انسان‌ها شکل می‌گیرد، ساختارهای فکری صفر و یکی و سیاه و سفید دیدن پدیده‌هاست. اگر چنین ساختاری بر فکر ما حاکم شد، نمی‌توانیم تعامل مؤثری صورت دهیم و مشکلات‌مان را حل کنیم. مثلاً اگر در گفتگو اصرار داشته باشیم که خود را سفید مطلق و بی‌نقص و همسرمان را سیاه مطلق ببینیم و او را مسبب تمام مشکلات تصور کنیم، اساساً به هیچ نتیجه‌ای نخواهیم رسید. یا این‌که تصور کنیم اگر رفتاری اشتباه است، حتماً رفتاری که صد و هشتاد درجه متفاوت است صحیح است. یا وقتی می‌خواهیم راه‌حل پیش روی همسر خود بگذاریم راه‌حل‌مان از جنس " یا این یا آن " باشد.

کسانی که دچار نگاه صفر و صدی می‌شوند باید به این حقیقت توجه داشته باشند که همیشه بین صفر تا صد، 99 عدد دیگر وجود دارد. یعنی 99 گزینه و انتخاب دیگر پیش روی ماست که اگر به آن‌ها توجه نکردیم.

علت کاهش آمار ازدواج: اقتصادی یا فرهنگی؟

خیلی از اوقات می‌شنویم که علت عدم تمایل به ازدواج در نسل‌های جدید و ترجیح دادن روابط خارج از ازدواج، اقتصاد عنوان می‌شود. اما حقیقت آن است که اقتصاد عامل دوم است و علت اول، فرهنگی است. درست است که مشکلات اقتصادی در سال‌های اخیر در جامعه ما روزبه‌روز بیشتر شده و انگیزه و امید خیلی از جوانان به ازدواج را کاهش داده است اما با بررسی چند مثال می‌توانیم متوجه شویم که علت اول کاهش ازدواج فرهنگی است و اقتصاد در درجه دوم قرار دارد.

 

 

از کجا متوجه شویم که علت اول فرهنگی و علت دوم اقتصادی است؟ از اینجا که افراد ثروتمند زیادی را می‌بینیم که تمایل به ازدواج ندارند و تنوع‌طلبی و فساد را ترجیح می‌دهند و از طرف دیگر در بدترین شرایط اقتصادی هم شاهد بوده‌ایم که افراد زیادی از طبقه متوسط و فقیر جامعه ازدواج می‌کنند و مشکلات اقتصادی را بهانه نمی‌کنند. بنابراین بررسی این مثال‌ها حقیقت مهمی را پیش روی ما قرار می‌دهد و موجب می‌شود تا از این اشتباه که عوامل اقتصادی را تا این اندازه پررنگ در نظر بگیریم نجات پیدا کنیم.

اما این علت‌های فرهنگی کدام‌اند؟ در این نوشته مهم‌ترین آن‌ها را مرور خواهیم کرد.

 

کمال‌گرایی و تنوع‌طلبی

یکی از علت‌هایی که انسان‌ها را به ازدواج بی‌رغبت می‌کند و تنوع‌طلبی را به آرمان آنان تبدیل می‌کند، کمال‌طلبی انسان است. انسان ذاتاً به معشوقی کامل و بی‌نقص گرایش دارد و نقص و کمبود را بر نمی‌تابد. بنابراین پس از تجربه هر رابطه‌ای، به محض پی بردن به عیب و نقص‌های طرف مقابل، تمایل دارد از آن رابطه خارج شده و فرد دیگری را تجربه کند.

اما این روش بسیار غلطی برای پاسخگویی به کمال‌طلبی و سیری‌ناپذیری انسان است. روش صحیح آن است که انسان پس از تشکیل خانواده، هم به همسر خود برای بهتر شدن کمک نماید هم در خود این دغدغه را داشته باشد. این‌گونه است که در طول یک زندگی مشترک به تدریج کامل خواهد شد و دیگر از نقص‌های همسر خود دچار دل‌زدگی نخواهد شد.

از طرف دیگر در روزگار ما، آثار هنری بسیاری وجود دارد که همگی نگرش غلطی از مفهوم عشق را ترویج می‌کنند. این مسئله منجر به افزایش فروپاشی خانواده و شکل‌گیری روابط خارج از چارچوب ازدواج شده است. در بسیاری از آثار هنری، عشق خارج از حریم خانواده به تصویر کشیده می‌شود و این مسئله منجر به این اتفاق می‌شود که عشق - که مفهومی برای شکل‌گیری و استحکام خانواده است - تبدیل به عاملی برای فروپاشی خانواده شود و این‌گونه، فروپاشی خانواده زیبا جلوه داده شود.

حقیقت این است که آثار هنری برای ما یک «خطای شناختی» را رقم زده‌اند و آن «توهم نامحدود پنداشتن محدودها» است. نسل‌های جدید تصور می‌کنند اگر به جای ازدواج، روابط متنوع عاشقانه را تجربه کنند می‌توانند بیشتر از لذت‌های دنیا بهره ببرند. این همان خطای شناختی است چراکه برخی مفاهیم در این دنیا محدود هستند و نمی‌توان از آن‌ها به شکل نامحدود استفاده نمود.

برای هر انسان، یک همسر وجود دارد و تعداد انسان‌ها محدود است. این‌گونه نیست که بتوان به طور نامحدود روابط عاشقانه متنوعی را تجربه کرد. بلکه کسانی که این سبک زندگی را انتخاب می‌کنند، به محض شروع یک رابطه محتاج تلاش برای جلوگیری از بروز خیانت هستند و این مسئله گاهی تمام وقت و انرژی افراد را می‌گیرد و در نهایت نیز نتیجه‌ای ندارد و شکست عشقی و خیانت و ... اتفاق می‌افتد. بنابراین آثار هنری روابط خارج از ازدواج و متنوع را برای ما زیبا جلوه می‌دهند در صورتی که واقعیت این روابط پر از تلخی و آشفتگی است.

 

زیبا جلوه دادن زشتی‌ها

اغلب انسان‌ها علاقه‌مند به تشکیل خانواده هستند و تمایل دارند به تشکیل یک زندگی همراه با همسر و فرزندان خود برسند. اما گاهی توانایی این کار را ندارند و در نتیجه سبک زندگی جایگزین را جستجو می‌کنند. این عدم توانایی گاهی اقتصادی است و گاهی نیز وقتی از افراد سؤال می‌کنیم این‌گونه پاسخ می‌دهند که نمی‌توانیم به کسی برای یک عمر زندگی اعتماد کنیم بنابراین امیدی به ازدواج نداریم.

عدم توانایی در ازدواج و تشکیل خانواده، موجب زیبا کردن مسیر غلط برای خود می‌شود. یعنی افراد وقتی از زیبایی‌ها و لذت‌های داشتن یک خانواده محروم می‌شوند و سبک زندگی جایگزین را برای خود انتخاب می‌کنند، سعی دارند سبک زندگی غلط را با هر ابزاری که می‌توانند برای خود تزئین کنند تا احساس داشتن یک زندگی زیبا را به خود تلقین کنند. در حقیقت به جای رسیدن به یک زندگی زیبا، احساس داشتن آن را در خود به وجود می‌آورند در حالی که در واقعیت از آن بی‌بهره هستند. این مسئله با گسترش امکانات هنری و تکنولوژی تا حدی تشدید شده که افراد به طور مداوم با این ابزارها زندگی خود را برای دیگران زیبا جلوه می‌دهند اما فراموش می‌کنند که حقیقت زندگی آن‌ها از درون زیبا نیست و به نوعی هم خود و هم دیگران را فریب می‌دهند.

 

فردگرایی

فردگرایی و عدم تمایل به تشکیل خانواده دو مفهومی هستند که بر روی یکدیگر تأثیر متقابل دارند. یعنی عدم تشکیل خانواده منجر به تقویت روحیه فردگرایی در انسان‌ها خواهد شد و از طرف دیگر کسانی که دچار فردگرایی می‌شوند تمایل به ازدواج در آن‌ها کاهش می‌یابد. در جامعه‌ای که زن و مرد به جای مکمل همدیگر، دشمن و رقیب هم هستند، فردگرایی در افراد آن جامعه بسیار گسترده خواهد شد. فردگرایی مساوی با خودخواهی است در نتیجه وقتی این روحیه در انسان‌ها شکل می‌گیرد، چنین افرادی نمی‌توانند طولانی‌مدت زیر یک سقف هم را تحمل کنند.

 

 

خیلی از هنرمندان دچار مشکل فردگرایی‌اند و زندگی‌شان مملو از این مشکل است. افراد مشهور حتی ممکن است دچار اختلال نارسیسیم یا همان خودشیفتگی هم بشوند که در این صورت مشکل حادتر هم خواهد شد. اما مشکل اینجاست که به دلیل جذابیت‌های ظاهری که این افراد از زندگی خود به نمایش می‌گذارند، خیلی از مردم و به ویژه نسل‌های جدید تحت تأثیر سبک زندگی‌شان قرار می‌گیرند و در عمل آشفتگی‌های بسیاری وارد زندگی‌شان می‌شود. چراکه نمی‌دانند و دقت نمی‌کنند که حقیقت پشت این جذابیت‌های ظاهری چیست. تقلید از چهره‌های مشهور هنری، یکی از دلایل فروپاشی خانواده در دوران کنونی است.

 

عدم همراهی خانواده

عدم همفکری و هماهنگی پدر و مادر با جوان در سن ازدواج، یکی دیگر از مسائلی است که موجب دلسردی و ناامیدی برای ازدواج است. گاهی اوقات دختر و پسری که قصد ازدواج با یکدیگر را دارند حاضر هستند با شرایط یکدیگر کنار بیایند و توقعات زیادی از همدیگر ندارند، اما والدین یک طرف و یا هر دو طرف شرایط و خواسته‌هایی دارند که برآورده کردن آن‌ها از عهده جوان‌شان خارج است.

 

 

در چنین شرایطی همواره آن جوان با والدین خود اختلاف و جدال دارد و این مسئله ممکن است هیچ‌گاه حل نشود و به اتفاق‌نظر نرسند. حتی گاهی آن فرد می‌خواهد از مشاور خانواده و روانشناس برای متقاعد کردن خانواده خود کمک بگیرد اما والدین او معتقدند که هیچ مشاوری را قبول ندارند و حرف خود را درست می‌دانند. پیامد به نتیجه نرسیدن و حل نشدن اختلافات این است که جوان امید و انگیزه خود را برای ازدواج از دست می‌دهد.

 

عُرف‌های غلط

چند سالیست که در فرهنگ ما تشریفات ازدواج از خود آن مهم‌تر شده است. به قدری سنت‌ها و رسم‌های مختلف و پرخرج در نظر برخی خانواده‌ها اهمیت پیدا کرده است که مسائل اصلی مربوط به ازدواج فراموش شده و به حاشیه رفته است. مقابله با عرف‌های غلط برای برخی از افراد بسیار سخت و یا حتی غیرممکن است بنابراین برخی به همین دلیل به ازدواج بی‌رغبت می‌شوند.

در ابتدای این نوشته اشاره شد که مشکلات اقتصادی دلیل اصلی کاهش آمار ازدواج در جامعه ما نیست و در جایگاه علت دوم است. اما جایگاه دوم هم جایگاه بااهمیتی است و نقش آن پررنگ است. وقتی دقت می‌کنیم می‌بینیم رسوم غلط و چشم و هم چشمی‌هایی که برای تشریفات ازدواج در سال‌های اخیر باب شده‌اند هزینه‌های سرسام‌آوری بر روی دست خانواده‌ها و جوانان گذاشته است. تشریفات و رسومی که نبود آن‌ها نه تنها لطمه‌ای وارد نخواهد کرد بلکه نبودن‌شان باعث آسان شدن ازدواج و تمرکز بر روی مسائل اساسی خواهد شد. در صورتی که عرف‌های غلط را کنار بگذاریم دیگر جوان ما به خاطر مشکلات اقتصادی از ازدواج نخواهد ترسید و امیدوارتر خواهد شد.

 

کمبود مراکز همسان‌گزینی

شاید بتوان یکی از مهم‌ترین عوامل عدم توانایی افراد برای ازدواج را این مسئله دانست که مراکز همسان‌گزینی استاندارد و معتبر در کشور ما بسیار کم است. بنابراین انسان‌ها منتظر می‌مانند تا در طول زندگی از بین افرادی که بر سر راه‌شان قرار می‌گیرند یک نفر را برای ازدواج انتخاب کنند. در صورتی که فردی که مناسب زندگی مشترک با ماست شاید هیچ‌گاه در روابط اجتماعی بر سر راه ما قرار نگیرد. اگر مراکز همسان‌گزینی بیش‌ازپیش در کشور افزایش پیدا کنند و حتی در محیط‌هایی مانند دانشگاه‌ها چنین سازوکاری ایجاد شود، هم شاهد کاهش آمار طلاق و کاهش ازدواج‌های غلط خواهیم بود و هم کسانی که برای پیدا کردن شریک زندگی خود با مشکل و محدودیت مواجه هستند می‌توانند بر این مشکل غلبه کنند.

افزایش چنین مراکزی در فرهنگ‌سازی اصول صحیح ازدواج (از آشنایی تا مهارت‌های پس از ازدواج) و کنار زدن فرهنگ‌ها و عرف‌های نادرست نیز می‌تواند تا حد قابل‌توجهی مؤثر باشد. چراکه جوانان و خانواده‌ها به صورت عینی و عملی، روش صحیح مراحل مختلف تشکیل زندگی مشترک را مشاهده خواهند کرد و بار خیلی از مسئولیت‌ها و اقدامات نیز از روی دوش خانواده‌ها برداشته می‌شود.

آیا ازدواج یک زن با مردی کوچک‌تر از خود صحیح است؟ یک چنین ازدواجی می‌تواند موفق باشد یا این‌که قطعاً با شکست و مشکلات فراوان روبه‌رو خواهد بود؟ آیا قاعده دقیقی برای اختلاف سن زوجین وجود دارد و نباید از این قاعده سرپیچی نمود؟

به صورت قاعده کلی نمی‌توان گفت که چنین ازدواجی ممنوع است اما باید نکاتی که در ادامه مورد بررسی قرار می‌گیرد در نظر گرفته شود و دو نفری که می خواهند با هم ازدواج کنند به این مسئله فکر کنند که در طول زندگی در صورت مواجهه با این مسائل، آیا می‌توانند اوضاع را تحمل و مدیریت کنند یا خیر؟

اختلاف سنی زیاد ممنوع

اولین نکته ‌این است که این اختلاف سنی نباید خیلی زیاد باشد. البته نمی‌توان عددی دقیق بیان کرد، اما بهتر است این اختلاف جزئی باشد و دو طرف از دو نسل و دو دوره سنی بسیار متفاوت نباشند. وقتی دو طرف یک ازدواج از دو نسل متفاوت هستند، در موارد متعددی به اختلاف نظر و اختلاف نگاه بر می‌خورند. چراکه هر دوره نسلی اقتضائات و شرایط خود را دارد که کسانی که متعلق به آن دوره هستند بهتر آن‌ها را درک می‌کنند و فهم متقابلی از هم پیدا خواهند کرد.

سن عقلی یا سن تقویمی؟

نکته دیگر این است که در یک ازدواج، بیش از سن تقویمی، سن عقلی مهم است. یعنی باید سن عقلی یک زن و شوهر با یکدیگر متناسب باشد و بر روی این نکته بیشتر باید دقت داشت تا سن تقویمی. به‌طورکلی انسان‌ها همگی از لحاظ بلوغ عقلی با سن تقویمی‌شان متناسب نیستند‌. برخی رشد عقلی‌شان جلوتر از سن‌شان است و برخی هم عقب‌تر.

اساساً یکی از دلایل اصلی اینکه توصیه می‌شود در ازدواج چند سالی تفاوت سنی وجود داشته باشد و معمولاً هم اغلب ازدواج‌ها این‌گونه هستند، این است که بلوغ عقلی خانم‌ها زودتر از آقایان است. بنابراین معمولاً این‌طور است که اگر مردی با زنی چند سال کوچک‌تر از خود ازدواج کند، تناسب در رشد عقلی در این دو برقرار خواهد بود.

اما ازدواجی که در آن زن بزرگ‌تر از مرد است، فقط با مسئله تناسب در بلوغ عقلی روبه‌رو نیست و مسائل دیگری نیز وجود دارد.

آثار پیری

نکته دیگر آن است که زن‌ها زودتر از مردها شکسته می‌شوند و شادابی و زیبایی خود را از دست می‌دهند. یک مرد ۴۰ ساله تازه در سنین جاافتادگی است و برای همسر خود همچنان جذابیت دارد. اما یک زن در این سنین، یکی از دغدغه‌های ذهنی‌اش این است که چگونه طراوت و زیبایی خود را از دست ندهد. به دلیل نازکی و ظرافت بیشتر پوست زنان نسبت به مردان، چین‌وچروک‌ها در صورت و چهره زنان زودتر نمایان می‌شود. از طرفی مقدار کمی چین‌وچروک و شکستگی چهره در مردان، آن‌ها را آن‌چنان از جذابیت نمی‌اندازد.

بنابراین رسیدن یک زن و شوهر به این سنین، افراد را با این حقیقت روبه‌رو می‌کند و یکی دیگر از دلایلی است که اختلاف سنی میان زن و شوهر توصیه می‌شود. حال در ازدواجی که زن بزرگ‌تر از مرد است، یکی از چیزهایی که به وجود می‌آید این دغدغه ذهنی است و موجب می‌شود که فرد به استفاده از ابزارها و تکنولوژی‌ها در جهت زیبایی بیندیشد. که این مسئله می‌تواند گاهی هزینه‌های اقتصادی سنگینی را نیز با خود به دنبال داشته باشد.

یائسگی

نکته دیگری که موجب می‌شود همواره توصیه به اختلاف سنی در ازدواج وجود داشته باشد، مفهوم یائسگی است. یائسگی از آن‌جا که محدودکننده روابط جنسی است، یک پدیده زیستی و درعین‌حال یک پدیده فرهنگی است. پیامدهای فرهنگی و اخلاقی این پدیده جدی است. وجود اختلاف سنی در بین زن و شوهر موجب می‌شود که یک مرد، با یائسگی همسر خود دیرتر روبه‌رو شود. نکته کلیدی در اینجا این است که آیا آن مرد نیز در سن و شرایطی است که میل و قوای جنسی او کاهش یافته یا این‌که خیر، هنوز تمایل و نیاز به رابطه جنسی در او بالاست؟ در دوران یائسگی، مرد ممکن است به ازدواج دوم فکر کند. ممکن است عواطف و احساسات در رابطه زناشویی کم‌رنگ شود و پیامدهایی از دست می‌تواند به وجود بیاید.

مادرِِ شوهر خود نباشید

یکی از نکات کلیدی در موفقیت خانواده، اقتدار مرد در خانه است که اگر شکسته شود، آن خانواده دچار مشکلات متعددی خواهد شد. نکته‌ای که همواره یک زن در ارتباط با همسر خود باید مراقبت کند، از بین نبردن این اقتدار است. ازدواجی که در آن زن از نظر سنی بزرگ‌تر باشد، مستعد چنین مشکلی است. یعنی ممکن است زن احساس برتری کرده و به‌گونه‌ای با همسر خود رفتار کند که گویی او، مادر است و شوهرش در جایگاه فرزند اوست. ممکن است این رفتارها از سر دلسوزی باشد و یا به دلیل این باشد که آن زن از شوهر خود عاقلانه‌تر و سنجیده‌تر فکر می‌کند، اما اگر منتهی به از بین رفتن رابطه زن‌ و شوهری گردد و رابطه را به حالت مادر و فرزندی در بیاورد، تهدیدی جدی محسوب می‌شود. به طور کلی برای تعادل یک خانواده، نباید جایگاه مرد و زن در خانه عوض شود.

تنها زندگی کردن

مسئله دیگر این است که از آنجا که زن‌ها بهتر از مردها می‌توانند با زندگی تنها و بدون همسر کنار بیایند، اما این مسئله برای یک مرد تقریباً غیرممکن است، وقتی سن مرد از همسر خود بیشتر است، روبه‌رو شدن با مرگ برای او زودتر رقم می‌خورد. اما اگر برعکس باشد، مرگ زن زودتر رقم خواهند خورد و مرد باید سال‌های آخر عمر خود را به تنهایی بگذراند و تحمل این تنهایی برای آقایان سخت‌تر از خانم‌هاست.

مقایسه ممنوع

به‌طورکلی مقایسه در زندگی مشترک امری مخرب و ممنوع است اما در چنین ازدواجی بیشتر به ذهن انسان می‌آید. یک قاعده کلی وجود دارد و آن این است که در مقایسه همسرمان با دیگران، همواره باید بدانیم که در این مقایسه، بازنده همسر خودمان است. چراکه همیشه دست بالای دست بسیار است و هیچ انسانی کامل نیست. بنابراین احتمال مقایسه چیزهایی که به دلیل این اختلاف سنی در چنین ازدواجی پدید آمده با زندگی دیگرانی که این مشکلات در زندگی آن‌ها وجود ندارد بسیار بالاست.

اگر می‌خواهیم تن به ازدواجی بدهیم که در آن سن زن بیشتر از سن مرد است، از ابتدا باید این نکته را در نظر بگیریم که در طول زندگی با دیدن سایر افراد، ذهن ما به سمت مقایسه پیش خواهد رفت و این مسئله ممکن است بارها تکرار شود. بنابراین باید این ویژگی را در خود بررسی کنیم که آیا می‌توانیم جلوی خود را گرفته و همسر خود را مقایسه نکنیم یا این‌که خیر؟ شاید در ابتدا ساده به نظر برسد اما ممکن است در طول زندگی نتوانیم بر این اتفاق غلبه کنیم. بنابراین این مورد نیز از دیگر مواردی است که باید به آن فکر کنیم.

نکات فوق در هر ازدواجی اهمیت دارد و باید مدنظر قرار بگیرد. اما در ازدواجی که در آن زن بزرگ‌تر از مرد است، این مسائل بیشتر نمود خواهند داشت. کسانی که تصمیم به انجام چنین ازدواجی دارند، باید پیش از ازدواج به تمامی این مسائل فکر کنند و ببینند آیا می‌توانند با این مسائل کنار بیایند و آن‌ها را مدیریت کنند یا خیر. اگر توانایی مدیریت این مشکلات را دارند - البته در صورتی که اختلاف سنی بسیار زیاد نباشد - اشکالی ندارد که چنین تصمیمی بگیرند. در غیر این صورت بهتر است از چنین اقدامی پرهیز کنند. قدری تأخیر در تشکیل خانواده از ازدواج اشتباه بهتر است، چراکه پیامدهای آن تا پایان عمر با ما همراه خواهد بود.

                                                                                                 

در روزگار ما تشریفات ازدواج از مسائل اصلی ازدواج مهم‌تر شده است. وقت و هزینه و نیرویی که برای برگزاری هر چه بهتر تشریفات ازدواج اختصاص می‌دهیم، بسیار بیشتر از وقتی است که برای مسائل اصلی می‌گذاریم. برخی از ما اصلاً نمی‌دانیم مسائل اصلی چیست!

 

پدیده‌های شکلی مهم‌ترند یا پدیده‌های محتوایی؟

نکته اساسی در اینجا این است که گاهی انسان مسائل شکلی را بیشتر از مسائل محتوایی زندگی جدی می‌گیرد. مسائل شکلی و ظاهری از آن جایی که قابل دیدن هستند و بیشتر نظر انسان را به خود جلب می‌کنند، در برخی مواقع انسان را دچار خطا می‌کنند و مسائل دیگر را از یادمان می‌برند. یکی از دلایل این‌که تجمل‌گرایی در ازدواج در برخی افراد بروز می‌کند، جایگزین شدن پدیده‌های شکلی با پدیده‌های محتوایی زندگی است. اهمیت پدیده‌های شکلی در ذهن ما افزایش پیدا می‌کند که این دست مسائل را بیشتر جدی می‌گیریم، اما در واقعیت نمی‌تواند جایگزین مسائل اصلی شود و دیر یا زود با عواقب توجه نکردن به موضوعات اصلی مواجه خواهیم شد.

یکی از راه‌هایی که می‌تواند ما را از این مشکل نجات دهد این است که از تجربه دیگران عبرت بگیریم. خوب است که تجربیات این چنین افراد را با دقت بررسی کنیم و ببینیم آیا به حال خوب رسیده‌اند یا خیر؟ آیا زندگی خوبی دارند یا تنها در جلوی چشم دیگران زندگی خود را خوب جلوه می‌دهند؟ بررسی کنیم که سرگرم شدن به تجملات باعث در نظر نگرفتن کدام مسائل شده و چه مشکلاتی برایشان به بار آمده است؟

 

پر کردن خلأهای دیگر

نکته کلیدی دیگر این است که کسانی که بیش از حد به تجملات روی می‌آورند، همواره خلأ و کمبودی در جای دیگر احساس می‌کنند. یعنی یک کاستی در جای دیگری از زندگی‌شان وجود دارد و می‌خواهند آن را برطرف نمایند. به عنوان مثال ممکن است فردی اعتمادبه‌نفس پایینی داشته باشد. در این صورت می‌خواهد با متوسل شدن به چیزهای چشم پُر کن، خود را در نظر دیگران ارزشمند جلوه دهد. یا این‌که زندگی خوبی نداشته و برخی از اطرافیان او نیز این را می‌دانند و با این ظاهرسازی‌ها می‌خواهد به آن‌ها این را القا کند که زندگی‌اش زیبا و رضایت‌بخش است. در واقع با حسرت دادن دیگران می‌خواهد حال خود را خوب کند. گاهی این‌گونه است که ما از یک اختلال رنج می‌بریم و خودمان هم خبر نداریم. مثلاً دچار افسردگی هستیم و می‌خواهیم حداقل برای چند روز هم که شده حال خود را خوب کنیم، بنابراین در ازدواج خود به تجملات و تشریفات بسیار زیاد متوسل می‌شویم. گاهی نیز اختلال شخصیت نمایشی، اختلال مانیک و یا افسردگی دوقطبی منجر به بروز چنین رفتارهایی می‌شوند و کسانی که به این اختلال‌ها دچار هستند این‌گونه رفتارها را بروز می‌دهند.

اگر واقعاً این‌گونه است که تجمل‌گرایی را به عنوان وسیله‌ای برای پر کردن کاستی دیگر می‌خواهیم، بهتر است با رجوع به مشاور این کاستی‌ها را درمان نماییم نه این‌که با توسل به ظواهر و مسائل شکلی بخواهیم آن‌ها را حل نماییم. چراکه با این روش حل نخواهند شد و گاهی حتی مشکلی به مشکلات‌مان اضافه خواهد شد.

گاهی هم ضعف شخصیتی داریم. شخصیت ضعیف منجر می‌شود که به چیزهایی متوسل شویم که ارزش‌های حقیقی نیستند که البته این دست چیزها توقعی که از آن‌ها انتظار داریم را برآورده نمی‌کنند. به عنوان مثال پول مفهومی محدود است. همچنین مفهومی اعتباری است و ذهن ما انسان‌هاست که به آن اعتبار می‌دهد نه این‌که ارزشی ذاتی و حقیقی باشد. نمی‌توان ثروتمند بودن را جزو ارزش‌های حقیقی به حساب آورد. از طرفی محدود بودن پول موجب می‌شود که ما هر چه ثروت داشته باشیم و هر چه برای ظواهر و تجملات هزینه کنیم، باز هم احساس رضایت نخواهیم داشت و می‌گوییم ای کاش بیشتر داشتیم. اما ارزش‌هایی در این جهان وجود دارند که هم حقیقی هستند و هم نامحدود.

 

 

آموزه‌های دینی و همچنین تجربه به ما می‌گوید که ازدواجی که آسان و ساده باشد پایدار خواهد بود. همچنین پیامبر اکرم می‌فرمایند: اگر زنی با شوهرش ناسازگاری کند و به آنچه خداوند روزی مرد کرده قانع نباشد و به شوهر خود سخت بگیرد و آنچه را در توان او نیست بر وی تحمیل کند، خداوند از آن زن هیچ کار نیکی که نگه‌دار او از آتش باشد نمی‌پذیرد و تا زمانی که چنین است خداوند بر او خشمگین است. بنابراین توسل به مادیات و هوس داشتن یک زندگی لاکچری، نه در مراحل پیش از ازدواج و نه بعد از آن، ما را به جایی نمی‌رساند.

 

واقعیت زندگی یا تصویر بیرونی آن؟

رفتاری که در برخی افراد رواج دارد این است که ارائه تصویر مطلوب از زندگی خود در پیش چشم دیگران را، به اینکه در واقعیت زندگی خوبی داشته باشند ترجیح می‌دهند‌. یعنی تلاش می‌کنند دیگران تصویر خوبی از زندگی‌شان ببینند و فراموش می‌کنند که در واقعیت باید زندگی خوبی داشته باشند و نظر دیگران جای واقعیت را پر نمی‌کند.

این الگوی رفتاری غلط با ورود شبکه‌های اجتماعی بسیار بیشتر از گذشته در انسان‌ها دیده می‌شود. وقتی ما بخواهیم زندگی خود را در جلوی چشم دیگران خوب جلوه دهیم، تجملات و ظواهر برایمان بسیار پررنگ و پراهمیت می‌شود. در صورتی که اگر به دنبال آرامش و خوشبختی واقعی بگردیم و مؤلفه‌ها و اصول آن را پیدا کنیم، خواهیم دید که تجملات و ثروت و دارایی، هیچ اهمیت و جایگاهی برای رساندن ما به این هدف ندارد.

 

 

یکی دیگر از دلایلی که ما را به سمت تجملات می‌برد محیط است. وقتی در محیطی هستیم که تمامی افراد اطراف‌مان این‌گونه فکر می‌کنند و این مسئله برایشان ارزش محسوب می‌شود، خودبه‌خود فکر و رفتار ما نیز با این نگاه هماهنگ می‌شود و بدون آن‌که متوجه باشیم ما نیز شبیه آدم‌های اطرافمان می‌شویم. به طور کلی حرکت خلاف امواج و مخالفت با چیزی که در محیط اطرافمان رواج دارد کار سختی است و فشار زیادی را بر انسان تحمیل می‌کند. بنابراین خیلی از انسان‌ها برای خلاص شدن از چنین سختی و فشاری، ترجیح می‌دهند که خود را با محیط هماهنگ کنند. این روزها در خیلی از خانواده‌ها ظواهر و تشریفات ازدواج اهمیت پیدا کرده است و حتی گاهی به عنوان شرط و شروط‌های ازدواج مطرح می‌کنند. بنابراین وقتی فردی، مورد ازدواج مدنظر خود را انتخاب کرده و به او علاقه پیدا کرده است، برای رسیدن به فرد مورد علاقه‌اش این چنین شرط‌هایی را می‌پذیرد و سعی می‌کند هر طور شده این خواسته‌ها را فراهم نماید.

 

رسم زشت دیدن جهیزیه

رسم زشت و نادرست دیدن جهیزیه یکی دیگر از عواملی است که مسابقه تجمل‌گرایی را در انسان‌ها بیشتر و بیشتر می‌کند. وقتی برای دیدن جهیزیه می‌رویم و متوجه می‌شویم که دوست یا فامیل ما چه وسایلی را برای زندگی خود فراهم کرده، ناخودآگاه احساس می‌کنیم که ما هم حتماً باید همین سطح از زندگی را داشته باشیم. اگر نتوانیم به این سطح برسیم آبرویمان می‌رود و در چشم همه کوچک می‌شویم.

 

 

اما چرا این رسم غلط است و باید از آن پرهیز کنیم؟ چون ۲ حالت بیشتر وجود ندارد. یا وضع مالی اقوام پایین‌تر از ماست، که در این صورت حسرت جهیزیه ما را خواهند خورد، یا وضع مالی‌شان بالاتر است و در این صورت خودمان خجالت‌زده می‌شویم و زندگی را با احساس کمبود و جا ماندن از دیگران شروع خواهیم کرد. بنابراین در هر دو حالت پیامدهایی به همراه دارد و بهتر است از چنین رسمی پرهیز کنیم.

رسم دیدن جهیزیه از طرفی موجب می‌شود که افراد تصور کنند برای رفتن زیر یک سقف حتماً باید تا زمانی که توانستند همه وسایل زندگی را فراهم کنند صبر کنند. در این صورت ازدواج به تأخیر می‌افتد و تأخیر در ازدواج اتفاق خوبی نیست. ازدواج به موقع مهم‌تر از ازدواج با وسایل کامل خانه است. می‌توان زندگی را شروع کرد و به تدریج لوازم خانه را تهیه کرد. به خصوص که برخی لوازم، اصلاً حیاتی و ضروری نیستند. خیلی‌ها این تجربه را دارند و زندگی خود را بدون لوازم کامل شروع کرده‌اند و صمیمیت، فداکاری و حال خوبی را در ابتدای زندگی خود تجربه کرده‌اند. اما وقتی این مسئله برایمان مهم می‌شود که حتماً از همان روز اول زندگی تمامی اقوام وسایل کاملی از ما ببینند، زندگی خود را با اضطراب و شرمندگی و احساساتی از این قبیل آغاز خواهیم کرد.

مشکل دیگر آن است که اصرار بر داشتن لوازم لوکس و آخرین مدل، منجر می‌شود که از هزینه‌های ضروری زندگی بمانیم. به خصوص که در دوران خوبی از لحاظ اقتصادی به سر نمی‌بریم و نیاز به صرفه‌جویی داریم. البته در دل وضعیت بد اقتصادی، یک فرصت هم وجود دارد و آن این‌که این وضعیت ما را به تفکر وادار می‌کند تا ببینیم چقدر از مخارجی که در عرف و رسومات خود در نظر می‌گیریم، معقول و ضروری است و به اصلاح الگوی مصرف خود بپردازیم.

حتی می‌توان با وسایل دست دوم زندگی را شروع کرد. مگر آسمان به زمین می‌آید؟ شروع زندگی مهم‌تر از وسایل زندگی است. اما چه چیزی نمی‌گذارد که ما بتوانیم این‌گونه فکر کنیم؟ همین رسم‌های غلط مانند رسم دیدن جهیزیه و اظهارنظرهای اطرافیان و گوشه و کنایه‌های آنان است که بر روی طرز فکر و رفتار ما تأثیر می‌گذارد. بنابراین اگر این رسم را کنار بگذاریم، دیگر خیلی از افراد از وسایل زندگی ما اصلاً باخبر نمی‌شوند که بخواهند نظر خود را بیان کنند. پس راحت‌تر می‌توانیم رفتار معقول را انتخاب نماییم و به مسائل اصلی زندگی توجه کنیم.

اتصال به اینترنت قطع شده است